به چه فکر می کنی خایمایکا ؟


به چه فکر می کنی خایمایکا ؟

تورج پارسی

بیست و نهم جولای دوهزار چهارده

به چه فکر می کنی خایمایکا
چقدر روزها دور می شوند و تو نزدیک نمی شوی
باد که می وزد
باران که می بارد
خورشید که می تابد
شب که می وزد تاریکی را
تو به چه فکر می کنی
از پشت پنجره  ی سکوت روزها
به چه فکر می کنی خایمایکا ؟
می دانم و شاید تو پشت آن غرور و آن همه کلمات کهنه هم بدانی
که هوای ابری همیشه دلیل بر باران نیست
از سر ناچاری شاید از قطار پیاده بشوم
کوپه بوی برهوت می دهد
نشانی سر راست است
سمت چپ افق صدایی از مستان نیمه شب به گوشم می رسد که کوچه باغی می خوانند .....
به راستی به‌چه فکر می کنی خایمایکا ، به چه فکر می کنی ؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد