هنرو فراز و نشیب ها ی تاریخی

هنرو فراز و نشیب ها ی تاریخی


 تورج پارسی


دوازدهم  اکتبر دوهزار چهارده

پیر توس در گامی سی و پنج ساله ، کاخ زبان پارسی را آن چنان ساخت که از باد و باران گزندی نیابد . امروز اگر انسان ایرانی زبان پارسی را به عنوان یک بخش مهم از ملیت خود قلمداد می کند در واقع آری گفتن و پاسداری از آن کاخ بلند و میراث نیاکانی است که حضوری سرفراز دارد . موسیقی ما که با همزادش شعر در نقطه ای بس دورتر ، با گات های زرتشت می آغازد زبان دیگری است از فرهنگ کهن سال و کهن یاد ایرانی که بیانگر فراز و نشیب های تاریخی و حکایت گر همه ی دم سردی ها ی زمانه و همه ی پیروزی ها و به روزی ها ست . به همین نحو است که در آیین های ایرانی  ره به آتشکده و .....داشت و در رزم ندای حرکت و تهیج بود و در بزم مایه شادی و آرامش . هر گاه دمسردى ها، هنر را به معنای اعم  واژه و موسیقی به اخص به انزوا می کشاند تا بتواند به تدریج بر آن خط بطلان کشد ، هنر که بیانگر حالت و چگونگی درون مایه زیست اجتماعى است با یک قانون مندی درست از بن بست های گوناگون خود را بیرون کشانده و با زبان ویژه با اهل دل بیان راز کرده و از دریچه ای حتا بس کوچک دل به هم زبانان سپرده است . با مروری دیگر به تاریخ ، دست های آلوده ای را خواهیم دید که چگونه دست به یقه ی هنربوده اند  تا خفه اش کرده و خدا ی خود را خشنود سازند . در اینجا نیاز می بیند  که به گفته های رندانه ی سیمین دانشور    که در سال ۱۳۲۰ در شماره ۹دی ماه روزنامه ی مهرگان چاپ شده است نگاهی دوباره و چند باره بیندازیم _ به نقل از کیهان لندن شماره ی ۵۶۹ پنجشنبه ۱۷ اوت ۱۹۹۵ میلادى  _
: حالااگر خیلی اصرار داشته باشیم که هنر را به مفهوم کلى آن با مذهب آشتی بدهیم مى توانیم بگویىم هنر خود یک مذهب است ، مذهبی است که کشیش ندارد ، تعصب و خامی بدان راهی نیست کسی را تکیفر نمى کند و با کسی سر دشمنی ندارد ، مذهبی است که همه ى دنیا می شناسندش و از آن لذت می برند ، دایما در تغییراست و وقفه و سکون بدان راهی نیست . اکنون ببینیم از دست مذهب ها چه بر سر هنرها رفته است .در این فرصت به مذهب مسیح می پردازیم :همین که مذهب مسیح انتشار یافت نمایش را کار شیطان دانستند ، چون محرک احساسات  است . مجسمه سازی را منفور شمرده چرا که کار بت پرستانست .به پیروان توصیه شد که زیبایى های طبیعت را نادیده انگارند و آنهارا به زیر پا بنهند تا فرصت توجه به خداوند داشته باشند ، دروغ از مظاهر هنر برشمرده شد . آنگاه سیمین به رای نهایى یا در واقع تیر زهر آگینی که از  کمان سنت اگوستین (۴۳۰ _۳۵۴ ) رها می شود استناد می کند: شعر وشاعری دود و باد است . لذت موسیقی ، لذت بازاری و بیهودست ، تنها هنر بزرگ انجیل است و انجیل باید جای شعرها و افسانه ها ، دروغ های خطیبان و گمراهی فیلسوفان را بگیرد . سیمین حافظ وار آخرین کلام را جاری می کند : هنر در عهد مذهب  رو به افول می نهد و تحت الشعاع آن قرار می گیرد و از تعصب ها و محدودیت آن در رنج و عذاب می ماند . آنچه را سیمین دانشور دلیرانه در روزنامه ی مهرگان می نویسد هفده سال پس از نخستین کنسرت قمرست . کافی است از روی دقت نگاهی به مشکلات قمر بشود تا از رنج و عذابی که هنر از دست مذهب کشیده و می کشد آشناتر شویم . سیمین بی انکه نامی از اسلام عزیز ببرد مشابه ی آنرا به لابراتوار می آورد آنهم با رندی و طنزی شیرازی وار : در این فرصت به مذهب مسیح می پردازیم !!!! که در واقع می خواهد مشابه ی آنرا یاد آور شود .
و نیک آگاهیم  که مذهب و کینه اش با جنازه ی قمرآنهم در سال ۱۳۳۸خورشیدی برابر ۱۹۵۹میلادى چه کرد ! در حالیکه در سال ۱۹۹۱   وقتی که کلودیو آرو بزرگترین پیانیست جهان اهل شیلی که سال ها دور از میهنش زندگی می کرد در گذشت ، پینوشه ی نظامی دیکتاتور ، یک روز عزای ملی اعلام کرد یا هنگامی که مارچلو ماسترویانى  ( ۱۹۹۶ _ ۱۹۲۴ ) هنرپیشه ی نامدار ایتالیایى درگذشت  ریاست جمهوری وقت ایتالیا این ضایعه ملی _ جهانی را به ملت تسلیت گفت و پیکر این هنر پیشه که نامی در تاریخ هنر ایتالیا و جهان داراست به مدت ۲۴ ساعت در همان میدانى  که فیلم هشت و نیم فدریکوفلینی (۱۹۹۳ _ ۱۹۲۰ ) در سال ۱۹۶۳ در آنجا ساخته شده بود ، برای ادای احترام و بدرود ی به نیک یادی و سپاس قرار گرفت .
 حال به آخوند ایرانی نگاهی خردمندانه بیندازید . او که منتظر بودند به خیال خود   داد را به جای بی داد بنشاند و ساده لوحان  از خویش بیگانه ی گرفتار هیستریک ، مخوف چهره اش را در کره ی بی خبر ماه دیدند و شعبده بازان سیاسى هم از چپ و هم از راست  آتش بیار معرکه شدند دیدیم که با آمدنش برکت از زمین ها رفت و دیگر هیچکس به هیچ چیز نیندیشید . ( فروغ )  و پس ترشرمنده شدیم از خاکی که بر سرخود و برسر کشور ریختیم ، شرمندگان کم آزرمیم  !. این شخص در سى و یکم تیرماه ۱۳۵۸در ملاقات با اعضای رادیو گفتند : ازجمله چیزهایى که مغز جوان های ما را تخدیر می کند موسیقی است . موسیقی سبب می شود که مغز انسان وقتی چند وقت به آن گوش کرد تبدیل به یک مغز غیر فعال و غیر جدی می شود و انسان را از جدیت بیرون می کشد و به یک موجود هزل بیهوده می کشاند . جوانی که اکثر اوقاتش را پای موسیقی صرف بکند از مسایل جدی زندگی به کلی غافل می شود و همانطور که به مواد مخدر عادت می کند به آنهم عادت می کند . موسیقی فکر انسان را طورى می کند که دیگر نتواند در غیر محیط موسیقی و شهوت و اموری که مربوط به موسیقی است فکر بکند . موسیقی با تریاک فرق ندارد . تریاک یک جوری بی حا لی و بی حسی مى اورد و موسیقی هم همینطور اگر شما می خواهید مملکت شما مستقل باشد از این به بعد باید موسیقى را از تلویزیون و رادیو حذف کنید موسیقى خیانت است به مملکت ، خیانت است به جوان ها ...
او به حذف موسیقی بسنده نکرد ، بلکه تیر  به سوی سرچشمه ی بود و شد تاریخی مان رها کرد ، آنهم   در حالی  که مدعی شد تاریخ ایران با اسلام شروع می شود و خواست  که خط بر گذشته ی باستانی بکشد در نتیجه زیرکانه پرسید و در پرسش خود , پاسخ را نیز علم کرد :
ایران ما را کی از ننگ آتش پرستی و شرک مجوسیت ننگین بیرون می آورد جز فتح اسلامی ؟ ( کشف الاسرار رویه ی ۵۹ )
برای اینکه بتوان بعد فاجعه را  نمو دار ساخت باید  فتح خون آلود اسلامی !! را در راستای این هزاره و پس آیندهایش  پی جور شوید  ،  نا تمام

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد