روان پریشی فرهنگی
تورج پارسی
سیزدهم اکتبر دوهزار چهارده
مدت ها بود که از بازار بسیار شلوغ و پر خریدار " جوک " آن هم یک شیرازی یا یک ترک یا..... دلگیر بودم اما از منظر بالینی این هم یک پدیده ی بیمارگونه است ، البته برای خنده های بی معنا !
در واٰقع هجویه ها،
دشنام ها ، واژه های رکیک خردکننده ای است که قومی یا مردمی را به هر شکل
ملوث تر زیر لگدهای خود قرار می دهد تا نیاز روانی افراد یا خلا فردی و
اجتماعی را پر بکند آن هم به چه قیمتی ؟ به قیمتی جبران ناپذیر !
این روان پریشی فرهنگی در یک جا می باید " درمان " بشود ! "من " خوبم و دیگری " بد " است پدیده ی مغز آشفته و بیمارست ، کسی که دیگری را به شکلی دست می اندازد تا سبب خنده بشود و آن کس را به گونه ای خوار بکند " بیمارست " و شوربختانه این بیماری اپیدمی شده است !
ادب ما از طنز فاخری برخوردارست اما شوربختانه امروز " جوک " شناسنامه فرهنگی ما شده که در واقع بیانگر " روان پریشی فرهنگی "ما است .
باشد که به خود آییم و این روان پریشی فرهنگی را چاره ای بکنیم ، با گفته ی سعدی شیراز سخن را پایان می برم :
یکی کرده بی آبرویی بسی
چه غم دارد از آبروی کسی ............. !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!