هیچ بهاری با خون ریزی نمی آغازد !

امروز نیاز دیدم که این نوشته را باز نشر بدهم چرا که بوی بهشت اسلامی آذارم می دهد ! بوی بد بهشت !!!!!!
بهار چند زنی عربی !


تورج پارسی

شنبه  هژدهم اکتبر دوهزار چهارده


هیچ بهاری با خون ریزی نمی آغازد ، بهار نوزایی است و نو خواهی !خون بها ندارد ! اصطلاح " بهار عرب " شک مرا بیش و بیشتر ساخت نتوانستم آنرا بپذیرم ،   به یاد کنفسیوسم انداخت که  پرسیدندش  اگر امپراتور چین می شدی  نخستین کاری که می کردی چه بود ؟ پاسخ داد دوباره سازی مفهوم کلمات !!!

کشتار دوجانبه ، هم از سوی مزدوران دیکتاتو ر و هم از سوی مردمی عصبی اسلحه بدست و هم ناجیان اروپایی!!! خون ریزان را رقم زد ، سرانجام دیکتاتوردیوانه و خودکامه پس از چهل سال خودمداری دستگیر و به جای دادگاه و "داد "ستانی به شکلی بی شکل قصبابیش کردند و جسدش را نیز به تماشا گذاشتند ! تماشایی که  نمایه ای داد از بهار آزادی !!
اینجا این قلم می خواهد " داد " را فریاد کند ! چرا که اگر داد میدان پیدا نکند " بی داد " بی داد خواهد کرد !
کشور مستقل ، یک روزه اعلام شد ، پایکوبی کردند ، مصطفی عبدالجلیل رییس شورای ملی انتقالی لیبی درمراسم اعلام آزادسازی لیبی گفت هر "قانون مغایر شریعت اسلامی" و از جمله قانون ازدواج فعلی لیبی - که طبق آن چندهمسری ممنوع است – لغو خواهد شد !!!   چهل هزار انسان کشته شد سرمایه ی های سرزمین از دست رفت تا تعدد زوجات رسمیت بیابد ! عصر بردگی جنسی زن بنا بر قوانین اسلامی  ! به راستی کنفسیوس به فروهرت  درود می فرستم : باید به "دوباره سازی مفهوم کلمات" دست بیازیم !
به راستی مغز پرچمداران " بهار عرب "  به گفته ای
خیلی پایین تر از دکمه چهارم جلیقه شان قرار دارد ،
فرقی میان قم یا ترابلس یا دمشق و...... نیست !
 در یاداشت هایم برخورد کرد م به نقل قولی از لوموند : در بیست ژانویه  ۱۹۷۹یعنی پس از فافجعه ی پنجاه و هفت در ایران ، لوموند  از قول آخوند قمی نوشت : اکثر اروپاییان معشوقه دارند چرا ما باید غرایز انسانی را "محدود " نماییم ؟ یک خروس چندین مرغ را ارضا می کند !!!! و یک اسب چندین مادیان را !!! تازه " زن " به لحاظ شرایط طبیعی گاهی نمی تواند از لحاظ جنسی فعال باشد در حالی که مرد همیشه می تواند !!!!!!!
البته این آخوند گپی از عضو علا البدل نزده است بلکه نالیده که " زن " به لحاظ شرایط طبیعی گاهی نمی تواند " !!!! اما شعارش نهان نیست آشکارست !!
هرگز در گاه نوشتن ، این اندازه عصبی نشده بودم ، در نوشتن آرامشی دل پذیر دارم چرا که بدون گوش کردن به موسیقی نمی توانم واژگان را بیابم ، اما  در این نوشته دهان به بد و بیراه باز کردم به طایفه ی جنسی اسلامی که چگونه " زن " را همچون مرغ ، مادیان و..... می نگرند تازه هوار می کشندکه دموکراسی هیچ مغایرتی با اسلام ندارد !!! زهی بی شرمی !
دیگر از این واژه ی دموکراسی هم وحشتم می گیرد ، وحشتی که مرا به نزد ملک الشعرا بهار برد ': پروانه دخترش می نویسد هنگامی که از بالا قبر ناپلئون را دید گفت : پروانه جان فقط یک دموکراسی در جهان وجود دارد و آن  هم مرگ است ! همین جمله ی ملک مرا وادار به تکرارگفته ی صادق هدایت کرد  : تنها مرگ است که دروغ نمی گوید !
اینان بی گمان نان به سفره ی پتی مردم نخواهند گذاشت ، دارا داراتر و نادار نادارتر خواهد شد ، همان طور که در ایران پیش آمد آخوند ماشین ضد گلوله سوار شد ، زندان ها پر، دارها برپا ، فحشا جاری و........و ملیاردها که چاپیدند که به تازگی یک قلمش را دیدیم و خواندیدم .
دیروز ازتلویزیون ، مردم لیبی را می نگریستم دخترکانی کوچک سن که شادی می کردند اما نمی دانستد که بهار با رخت اسلامی اش چه خوابی برای شان دیده است باید از گاه تولد بر نوزادان دختر در سرزمین های اسلامی گریست همان طور که هردوت شرحی از درباره ی مردم تروس می دهد :
هردودت در جلد پنجم و ششم تاریخش نوشت : هنگامی که کودکی به دنیا می آید پدر و مادر و بستگان این نوزاد گرداگرد او می نشینند و از ناگواری هایی که در آینده باید متحمل بشود می گویند و می گریند !!! حال زنان سرزمین های اسلامی هم باید بر نوزدان دختر خود چنین بکنند زار بزنند بر بردگی جنسی این دختر در آینده !
برآیند حرفم شعری از سعدی است :
صدا در دهل در فغانست دایم ولی
چه حاصل چو اندر میان هیچ نیست !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد