گمان مى کنم اگر شعر و موسیقى ایرانى نبود همه فریاد مى زدیم!

طبیعت براى من سر دفتر همه ى  دفترهاست*


گمان مى کنم اگر شعر و موسیقى ایرانى نبود همه فریاد مى زدیم!

به راستى آنگاه آسمان چه رنگى مى شد؟


تورج پارسی


هفدهم  ژاویه  دوهزار پانزده


" دامنه ى وسعت موسیقى ایرانى از دامنه ى وسعت زبان فارسى در عالم بیشتر بیشترست و به همین دلیل نقاطى هستند که زبان فارسى نمى دانند و شعر فارسى نمى خوانند ولى موسیقى ایرانى مى نوازند " دکترابراهیم  باستانى ، سایه هاى کنگره هفت کلک شماره ۲۱ آذرماه ۱۳۷۰

در رابطه باموسیقى ما بامقوله ى سنگینى روبرو مى شویم ، چرا که موسیقى یک آبستراکت یا مطلق نیست موسیقى از مردم به مردم نزدیکترست ،. موسیقى گستره ى بى مرز احساس و اندیشه ى انسان است که دورنماى دشتى را مى ماند که رنگ هاى گوناگونى را ساخته و پرداخته . این گوناگونى از وزش باد گرفته تا نواى خسته ى چوپان بچه ى کردک پوش از آواز آب گرفته تا پیام  پیام آورانى همچون باخ ، موزارت ، بتهون ، برامس ، سیبلیوس ، شومان ، سوبرت ، واگنر. شوپن ، چایکوفسکی ،وردی ،  پوچینی ، پاوروتی ، بوچیلی ووو
و...... شامل مى شود. از منظر همین دشت است که مى توان گیتى را دید ، درد و شور را و.... ، به راستى نمى توان به پایان دشت رسید . این چنین است که درجهان موسیقیایی با تنوع شخصیت صداها روبرو مى شویم ، ااز یگانگى تا همگانگى و از همگانگى تا یگانگى . سخن فرجامین : موسیقى پیوستگاه انسان باطبیعت و انسان با انسان است.
دیروز به دنبال یک موضوع موسیقیایى بودم با نام استاد معین برخورد م  سایت را گشوده  دیدم منظورش از استاد معین همان آقاى معین خواننده است !
 بى گمان قصد و آهنگ کوچکترین بى حرمتى به کار این خواننده ارجمند را نداشته و هرگز نخواهم داشت و باشد که ایشان نیز از این عنوان سنگین خشنود نباشنداما این بلبشو و حراج این واژه که تاریخى و فرهنگى پشت آن خوابیده آزار دهنده است، به گفته ى رند شیراز چه گرفتار" رسم بد عهدى ایام شده ایم " در جامعه ى تندرست و پویا شناخت ارزش ها باید هدف آموزش باشد که امروز شوربختانه درب ها راهمه بسته اند . در سرزمین رازى که گفت " هر جا به امرى برخورد کردید که تردید داشتید جانب عقل را بگیرید " شوربختانه عقل از خانه برون افتاده و میدان دست رمالان است ! واریته ى  بى ریشه اى است !
خوشبختانه ترانه سرایان آهنگ سازان و خوانندگان پر ارزشى داریم که نامى جاودانه دارند در نظر مردمان اهل ، صاحب حرمتند بر صدر نشینند و قدر بینند امااین واژه را مى باید به جا به هنگام و درست بکار برد، شوربختانه میراث فرهنگى و ارزش هاى فرهنگى همه به تباهى کشیده شده و سیاهى همه جا را گرفته است.دیوسارانند که مى رانند تا درد بیافرینند. فراموش نکنیم که حقیقت و هنر هم بست و هم پیوندند.
نا گفته نماناد که در قلمرو موسیقى ما صاحب نامانى هستندکه بى نیاز به واژه استاد، استادند،
بار دیگر یادآورى بشود که در این مطلب هرگز، هرگز،آهنگ بى حرمتى به آقاى معین خواننده ارجمند نداشته و نخواهد داشت چرا که صاحب این قلم بارهاى باربه نواى ایشان گوش داده است بى گمان آنچه از دل برمى آید در دل جاى بگیرد. امید دارد که این خواننده نیز اسباب بزرگى فراهم آورده و بتواند که به این آرزو جامه ى عمل بپوشاند.
درآدینه مهرماه ۱۳۶۹ شماره ۵۰-۵۱ نوشته اى ازادواردوگاله انوEduardo galeh ano به ترجمه مینومشیرى به نام در محاصره فرهنگ کنسرو شده خواندم، بدان جهت گزیده اى ازآن آورده مى شود که تا اندازه اى  به گفته ى عمران صلاحى شایدم حکایت، حکایت ماست :
"درامریکاى لاتین دنیایی است که در آن به ندرت طنین کلمات با معناى واقعى انطباق دارند....
پنج قرن است که تاریخ امریکاى لاتین جز تاریخ گسست واقعیت و کلمات نبوده است....
در ماناگوا یکى از سوزان ترین شهرهاى عالم که محکوم به جوشیدن دایم است خانه هایى  ساخته اند که براى خود نمایى شومینه دارند و....
 درفرهنگ کنسرو شده اى محصوریم که در آن آنچه اهمیت دارد گفتارست نه کردار...
در این فرهنگ کنسرو شده قرارداد اروسى از عشق، مجلس ترحیم از خود مرده، لباس از بدن و مراسم آیین مذهبى از پرودگار مهم ترست ..."
          

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد