" هر نسلی، باید، تاریخ گذشته خود را دوباره بازبینی و کند وکاو کند." دکتر تورج دریایی
تورج پارسی
هیژدهم اگوست دوهزار پانزده
شاید چهار هفته پیش بود که پیاده روی روزانه داشتم ، هوا همره وهم ساز بود ، آفتابش هم بی دریغ بر شاه و گدا به نسبت برابر می تابید ! معمولا در پیاده روی در حال اندیشیدنم بیشتر سفر به گذشته است ، گذاشته ای که از آن جا ماندم به گونه ای و..... اگر چه امروز را می گذارنم و شیاد فردا را هم ؟
این گذشته یک جور کلاس دوباره است ، دوباره باید پشت نیمکتش بنشینی اما می باید نگاه تازه بیندازی نگاه تر وتازه ، نگاه شفاف تر ، اگر نگاه پیشین را باز واکس بزنی به خیال خود ، یک جور در تشیع جنازه خود شرکت کرده ای که با خرد بیگانه است !!
از دور زنی را می بینم با کالسکه و بچه کوچکی که کنارش ایستاده است ، نزدیکتر می شوم بیشتر ، بچه که سه چهار ساله به نظر می رسد با چشمانی شاد و هوشیار به سویم می دود و یک خشنودی پر ارتفاع می گوید :
من امروز چهارساله شدم !!!! و با دستش چهار انگشتش را نشان می دهد ! زن به گفتمان بچه اش با پیر مرد خوشرو ی رهگذر با شوق گوش می کند !
به او به زبان سوئدی ، انگلیسی، فارسی تبریک می گویم و می خوانم !
و می خوانم :
Ja, må han leva
Happy birthday to you
مبارک مبارک تولدت مبارک
و می رقصم برای کودکی که فقط چهارسال پیرست !!!
بچه سرتاپا شوق است و مادرش شوقی تر و من هم که در این ضیافت ساده همره شده ام !
می خواهم از او جدا شده و ره را ادامه بدهم می پرسد ':
Hur gammal är du
چند ساال داری !!!
دریافت سن بی گمان برایش ساده نمی شود باید از شیوه خودش سود می جستم ، با آوردن هر دودست و هر دودستش و شمارش آن می گویم بیست سال !!!
می گوید : Du är för gammal
تو خیلی پیری !!!!
درست است من پیرم حتا با همین بیست سالگی نمایشی برای این کودک !!
پس کارهای من هم برای او کهنه و پیرند !
به گفته ی دوست صاحب قلمم رضا ستار دشتی بچه ای که قلمدوش پدرشه دورنمایی بیشتر را می بینند ! و داوریش نیز سمت و سویی دگر خواهد داشت ، کم و بیش مهم نیست !
می رسم به سخن مورخ دانشمند تورج دریایی :
" هر نسلی، باید، تاریخ گذشته خود را دوباره بازبینی و کند وکاو کند !
نگاه کردم :
https://en.wikipedia.org/wiki/Happy_Birthday_to_You
https://sv.wikipedia.org/wiki/Ja,_m%C3%A5_han_leva