عجب تبی بود کوه غمی بود

عجب تبی بود
کوه غمی بود  !!!!!!
تورج پارسی
چهارشنبه نهم سپتامبر دوهزار پانزده


یادم می آید که رادیو اهواز یا به گفته طنز آن دوست اهوازی رادیو اون دست آب خواننده ای داشت به نام  تاجیک که عود نوازهم بود ترانه ای را خواند به نام شب میگون :
یادت میاد تو میگون باهم نشستیم / لبامون تو سبزه با بوسه بستیم /عجب شبی بود/ عجب شبی بود
حکات ما هم در همین مایه شب میگون قلم خورد اما با این تفاوت  که لبی در سبزه با بوسه بسته نشد بلکه از سوی دولت فخیمه انگلیس  تب ناز ل شد و جان ما گر گرفت و به همین دلیل بر تخت بیمارستان  لانه کردیم و بدون عود خواندیم : یادت میاد تو این تخت با هم نشستیم /
تب بی ناموس اومد بوسه نبستیم / عجب تبی بود / کوه غمی بود..!!!!
تبی بی ناموس  که آنزیم ها و سایر پروتین های اندام را با مشکل روبرو کرد و مارا گرفتار تخت بیمارستان ساخت ....

اگر چه رند شیراز دعای مان کرد که : تنت به ناز طبیبان نیازمند مباد ! اما دوستانی داریم از جنس سادات  !!! که  درجه ساداتی شان هم سقف عرش است  بلا به دور  البته به صادق هدایت نگفتم  که بگوید : نصیب نشه !!! ، اینان هرگاه   از ره مهر همیشگی !!!  به جان ما دعا کردند  تازه بی آنکه خواسته باشیم !!!،  به عقوبتی دچار شدیم که مگو و مپرس !! امید اگر عمری باقی بماند ما را از شر سادات و کرامت شان  درامان بدارد !!!
در حال تب پیرامون را می نگریستم پرستار و بهیارو پزشک در رفت آمدند ، می کوشند و بی دریغ هم می کوشند تا مرهم زخم آدمی بشوند ،  بر این روال است که اندام آدمی را هر گوشه کنارش پزشکی دست به کارست از سر تا نوک پا ، چشم و دندان از سویی و باقی اعضا نیز !  گویی شعر سعدی ابر باد و مه و خورشید فلک  هم از سویی کنایت اندام است و کوشش پزشکان ، آن سوی اندام  روان است  که خود جهان دیگرست .....در اینجا این نکته را یادآورم که دانش پرشتاب امروز میدان به " حکیم " که بر همه چیز آگاه بود نمی دهد !!  از شگفتی های دانش پر و بال پر امروزی است ، فردا چه خواهد بود فرداییان دانند !!
اما شرایط امروز پزشکی در سوئد محیطی پر استرس است  ، همه سویه از میزان بودجه پژوهشی و حتا دوره های آموزشی کاسته اند اما به عنوان کسی که سر و کارش به این گروه افتاده پزشک . پرستار و بهیار را در بند سیستمی می بنید که روز به روز حلقه را بر آنان تنگ می کنند . در این حال  پزشک، یا پرستاررانی هم هستند که  همچون robots هستند و حتا گریزان از مسئولیت اما بخشی  بسیار چشمگیر همانند که شرف کاری شان موج می زند ...یکی از مشکلات !! رفتن به بخش اورژانس است  میدان گاهی پراز استرس !! چندین و چند ساعت انتظار  در اینجا robots زیادند شایدم به علت کار پرشتاب اما برخی هنگام هم فاصله دارند با شرافت کاری ....
به هروی تبی بود که ارکان اندام را به هم ریخت ،  اما سپاس می برم به بهیار ، پرستارو  پزشک و سایر اعضای این تیم ........  در کلام سعدی معنایی می بینم که همه سویه مسیولت پزشک و ...را تعریف کرده است : گر طببیانه  بیایی به سر بالینم ! طبیبانه شاه کلید معناست !!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد