چشمانش کلان و سیاه و شعله پاش بود !

 چشمانش کلان  و سیاه و شعله پاش بود !
تورج پارسی
چهار شنبه دوازدهم نوامبر دوهزار پانزده

امروزآفتابی است !  سه درجه بالای صفرست ! در این نقطه ی دنیا، آفتاب ارجی بیشتر  دارد ، صدرنشین است ، مایان اینجا نشین هرروز می باید این بیت حاافظ را بخوانیم :
برآی ای آفتاب صبح امید
که در دست شب هجران اسیرم
 یا از کسرایی در آرش کمانگیر :

«  بر ای آفتاب ! !
ای توشه‌ی امید!
برا  ای خوشه‌ی خورشید!
تو جوشان چشمه‌ای، من تشنه‌ای بیتاب
برآ، سرریز کن، تا جان شود سیراب !
به راستی آفتابی که نباشد ! ظلمات سلطنت می کند !! هزاران شب نما به خود آویزان می کنیم تا از شر
دوچرخه سواران و ماشین های بی ملاحظه   به قول دولت آبادی که  " فتیله شان از پیش نم دارد " در امان باشیم !!!

دیشب  چشمم خورد به نوشته های صدالدین عینی  که در سال ۱۹۸۵  واژگان زیادی و شیوه نوشتنش را یاداشت کرده بودم  .او از نویسندگان  و تاثیرگذران  زبان فارسی بود ، عینی  در  ۲۶ فروردین ۱۲۷۵ خورشیدی  در بخارا  متولد شد و در تیر ماه ۱۳۳۳ در تاجیکستان در گذشت ! می دانیم که   در تقسیمات نادرست  استالین  بخارا را به ازبکستان چسبانیدند !!
شیوه نوشتاری و گفتاری تاجیکان را می پسندم ، لذت  بردم ، لذت  می برم  ! هم چنانست که آوای پیروزه رستم آوا  را  می شنوم از آن دورهای نزدیک ! ریتم موسیقایی شعر در نثرشان پرکاربرد است :
 چشمانش کلان  و سیاه و شعله پاش بود !
***
 برخی از  یاداشت های عینی  را در اینجا می آورم :
چشمانش کلان / بزرگ /  و سیاه و شعله پاش بود !
با مژگان دراز سر خم !
لبانش هیچ گاه از تبسم و چشمانش دائما از نگاه مهربانی خالی نبود !
با مهر بانی پرس پاس / پرس و جو / می کرد !
۲/
در بین زنان گپ به بالای / درباره ی /  قاضی ها رفت ، یکی از زنان گفت : قاضیان کُنده دوزخند !
بعد از قاضی شدن ، عادل شدن ممکن نیست !!!
۳ / من پرسیدم آدمان دیو سار که هایند که از آنها ترسیدن در کار بوده است ؟
آدمان دیو سار در همه جا هستند ! اما در دیه / ده / بسیاراند ! آنها که دعا خوانی را بخود کسب کرده گرفته اند و خودرا دیو بند گفته ، مردم را فریب می دهند آدمان ..
۴ /  گریه ام سست تر و دل گشادتر گردید .
۵ / هنوز عقل او نمی گیرد / عقلش نمی رسد
۶/ هنر ترا  " دیده " قائل می شوند /  هنرت را ارزش می نهند
۷/ من هم می روم ! گفتم به پدر ! گفت میلت /  میل خودته
۸ / او را گرفته آوردم / به اتفاق او آمدم

سخت گپ /  سخن به درشتی بکار بردن
اکه / برادر بزرگتر
کمپیر / پیرزن
مادرکلان / مادر بزرگ
آش خانه  /  به جای مطبخ / پس تر به جای مطبخ آشپزخانه بکار گرفته شد
کله پوش . کلاه
کلان سال تر / پیر تر
کاه خانه / کاهدان
دختر بین / خواستگاران
آتشیانه / با عصبانیت
بوده است ، نبوده است  / یکی بود یکی نبود
بیت و برک / مشاعره
بی گاهی / دیر وقت
مردینه / مردانه
مادر کلان / مادر بزرگ
چول / بیابان
چولستان /  خرابه
یتیم ، شاگرد خانه /  نوکر . کلفت
قد رس / سن قانونی
پسر چه / پسرک
نرمانه / به نرمی
پیشین / ظهر
یارمندی تمام / مساعدت کامل


نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد