به بهانه روز شکر گزاری !

به بهانه روز شکر گزاری !
تورج پارسی
Thanksgiving
Thursday, November 26
دوهزار ده دریک روز آفتابی گرم نوشتم :

"دارم راه می روم ، آفتاب کمی گرمم کرده است یک باره چشمم به تکه نانی می افتد ، تکه نانی که باید از دست رهگذری افتاده باشد ، می ایستم اما یک باره می پروازم !! به راستی می پروازم با بال یادها ! تکه نان را بر می دارم از زمین . در دوران کودکی یاد گرفته بودیم که تکه نانی که در راه افتاده از زمین برداریم ، به احترام ببوسیم و در کنار دیواری بگذاریم که زیر پای رهگداران خرد نشود ! چه آیین ساده و درستی ! آیین را می شکافم ! روپوش سپید و اتاق آناتومی !!! کشاورز کاشته ، ابری باریده ، آفتابی دمیده ، زمین بارورشده ، کشاورز تیمارگر زمین و کشت است ، خرمن درست شده ، گندم از کاه جدا شده ، به آسیاب برده شده ، آردشده ، نان و... شده تا...... در یک باز نگری می بینی که تکه نانی که به کنار دیوار نهادی سپاس گفتی زمین را ، باران را ، آفتاب را ، کشاورز را ، آسیابان را ، نان پز را و ...... و چه زیبا با چشم پاک به پیرامونت نگریسته ای ! یعنی که به گفته ی ساکراتس : خوبی دانستنی است پس آموختنی هم هست !
یاد سرشارم می کند ، قدی کوچک و کیفی که از خودم کمی بزرگتر بود ومدرسه و معلم و مشق و گهگاه دوست داشتن جمعه بیشتر از روزهای دیگر هفته ! و در درون گشت زدن بیش از برون از دوران کودکی تا کنون !
و کلاسی که در آن یک هم کلاس دختر داشتم و روی یک نیمکت می نشستیم و روزی پدرش که افسر ارتش بود ا ز آن شهر منتقل شد و او هم رفت گریستم و ندانستم چرا ! کودک بودیم کودک ! آیا به راستی مولانا عشق را خود سد زبان دیگرست ؟ . نان را در دستم می گیرم می بویم ، آنچنان می بویم که گرمای نان تیری و تاوه مستم می کند ، به راستی مستم می کند ، سرشارم می کند از یاد و یاد و یاد !! و اما یادی دیگر !
شاید ده سالی داشتم با ترس و لرز بر اسبی که مانند خودم ترسو بود شاید ! سوار شدم و به بیرون شهر رفتم ! شاید دل اسب از سوارکار ترسوخون شد آن روز و این اخرین باری بود که اسبی را زحمت دادم ! ترسویی هم بد چیزی است !
فصل برداشت خرمن بود ، آیین چنین بود که برزگران در جلو رهگذران بافه گندم یا جو را بر دست می گرفتند ، رهگذر پیاده یا سوار می باید بافه را ببوسد و شکر بگزارد و انعامی هم به برزگر بدهد !! حال این سوار کار که بلانسبت من باشم که به قول هدایت نصیب نشه چطور از اسب پیاده بشود !! کمک کردند تا موکب ملوکانه پای بر زمین بگذاشت با رنگ رخساری که زردچوبه فام گشته بود !! ازباقی روی داد بگذریم با این یاد هم چنان لرزیدم از ترس
!!!
Thanksgivingدر کانادا و امریکا

در کانادا وامریکا هم برای برداشت محصول روز شکر گزاری هست ، اصولا این گونه جشن ها پس تر رخت مذهبی پوشانیده شده اند ! در کانادا روز دوشنبه دوم ماه اکتبر و در امریکا چهارمین پنجشنبه ماه نوامبر جشن گرفته می شود. و در هر دو
کشور چنین روزی را تعطیل می کنند و خانواده ها به دور هم گرد می آیند ..کدو و ......نشانه محصول است و خوراک بوقلمون گویا ؟هم پیوند و پیوستی می باید به بنجامین فرانکلین، دانشمند آمریکایی که به ریاست جمهوری آمریکا هم رسید، بوقلمون را به عنوان سمبل ملی ایالات متحده آمریکا مطرح ساخت و دولت وی آنرا بر سفره جشن شکرگزاری هم گذاشت ....
سرانجام :
در جشن های ایرانی مانند نوروز و مهرگان هم خوان های که گسترده می شود جهت سپاسگزاری است !
جشن شکر گزاری بر مردمان کانادا و امریکا خجسته بادا !

Touradj Parsi's photo.
Touradj Parsi's photo.

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد