ساعت بیست و پنج !
تورج پارسی
بیست و ششم اگوست هزار و نهسد و هشتاد و هشت
صفرهای بزرگ !
صفرهای بزرگ در پهنه ی خالی هیچ
تن فروشان بی قافیه با لکه های نجابت ارثی
دهان های باز و بی معنا در قلمرو جهل و کینه
و لکا تگی زمان در رختخواب پلشت و مندرس دروغ
به بد ورطه ای رسیده ایم گور کن !
ساعت بیست و پنج است
قلبم سرگشته ایست در استوا
پاهایم در کتل های ورخویانسک
و آمازون هم در چشمانم جاری است
دیگر نه در شمالم و نه در جنوب
نه شرقم و نه غربم
تنها می دانم که :
به بد ورطه ای رسیده ایم گورکن !
به بد ورطه ای ! گورکن !!!