جزم در معنا یقین به هر چیز است !
تورج پارسی
دوشنبه نخستین روز از ماه فوریه دوهزار شانزده
جزم در معنا یقین به هر چیز است ، یقین بر باور و نظرات ! یقین انتقاد ناپذیرست !
یقین مانع حرکت جهت تغیرست ! و دین یقین است همه چیز را با ترازوی خود وزن می کند ! و در این ترازو همه چیز وزن ثابت دارد !
ما دراین اینجا با یک کوچه در نرو روبه رو می شویم ! یک جور ماندگی !
جزم اندیشی یا دگماتیسم یک بیماری اجتماعی است که آسیب های سخت بر پیکر جامعه وارد می سازد !
اگر اندیشه های سیاسی رخت یقین بپوشند تبدیل به دین می شوند !
جامعه ای که جزم اندیشان بر آن حکومت بکنند وحشتناکترین جامعه ی بشری است !
اهل حرکت یا اهل تغیر را یا می کشنند یا به دار اویزان می کنند !!!! فریاد قلم های شکسته و بوی سوختگی کتاب ها، بوی نم سلول ها در همه جا به مشام می رسد :
آنکه بر در می کوبد شباهنگام به کشتن چراغ امده است / شاملو
***
شباهنگام یک ساعتی در رختخواب کتاب می خوانم ، مدتی است به حفظ رباعیات خیام پردخته ام و چه آفرین ها می گویم به دورانی که در مدرسه می باید شعرهارا از بر بکنیم و چه یاری می رساند ذهن شاگرد را !
هم اکنون این شاگرد کهن سال از بر کردن را از نو آغازیده تا مغز را از رخوت و فراموشی برهاند !
دیشب هم خیام خوانی داشتم ، که با آن به دوره ی سلجوقی رفتم ! دوره ای
که دگر اندیشی کفرست ! یعنی حرکت کفرست ! یعنی تغیر کفرست ! چرا که یقین حاکم است ! دوره ی خواری فلسفه و دانش ! دوره ی نگاه به پیرامون از دریچه قران و سنت است !
نا گفته نماناد که اندیشه در هر زمان ساکت نمی نشیند حتا اگر هوا بس ناجوانمردانه یخین باشد ! و خیام در زیر این همه " یقین های زهر آگین " همه چیز را زیر سوال برد وجهان را خارج از قلمرو دین نگریست و نقد کرد این شیوه ی اهالی دانش است ! و این چنین بر مدار شک که پلتفرم خردست جهان پسین دست ساخت دین را در یک رباعی رومبانید :
پیری دیدم به خانه ی خماری
گفتم : نکنی ز رفتگان اخباری
گفتا : می خور که همچو ما بسیاری
رفتند و کسی باز نیامد باری
آنانکه زپیش رفته اند ای ساقی
در خاک غرور رفته اند ای ساقی
روباده خور و حقیقت از من بشنو
بادست هر آنچه گفته اند ای ساقی
***
از روزی که حکومت " یقین " با نام جمهوری اسلامی به قدرت رسید میدان جزم اندیشی آن چنان پر و بالی یافت که در دوره های پیشین هم نمونه ش یافت می نشود !