منتظرم استاد بخواند ! می دانم که آرزویم را پاسخ خواهد داد !
تورج پارسی
سه شنبه بیست و دوم مارس دوهزار شانزده
اردشیر نووه ی اولم یک سالش بود در مبل ساکت نشسته بودم دیدم با کاست شجریان آمد کنارم نشست و با زبانی ساده گفت : موزیک بابایی ! یعنی موسیقی که دوست داری گوش کن ! به موسیقی ایرانی می گفت موسیقی بابایی !
اکنون آنکه سرود نو آیین موسیقی بابایی را می خواند بیمار شده است ! بابایی هم سخت نگرانست اما به خود نهیب می زند که امید بکار تا امید درو بکنی !
باز می خواهم صدای موسیقی بابایی را بشنوم ، منتظرش می مانم تا بیاید و بخواند همه ی بارها را ! منتظرم که استاد بخواند ! می دانم که آرزویم را پاسخ خواهد داد ! بی گمان !