نامه رسان نامه ی من دیر شد !

نامه رسان نامه ی من دیر شد !

کودک ولگـرد فلــک پیـــر شد

 نامه مارا  نکند "  باد  "برد

 یا که " فرستنده  " اش از یاد برد 


تورج پارسی

یک شنبه دهم اپریل دوهزار شانزده


یاد آمد به ترانه ای که آن دورها روی زبان ها جا گرفته بود ! دوره ای که نامه و نامه رسان معنا داشتند ! انتظار نامه خود یک پروسه ای بود ، حالی داشت و هوایی ! نامه نوشتن خود یک جور تبادل فکری بود البته سوای احوال پرسی های روز مره !  در اینجا یادی از نصرت بکنم و شعری را که به نام " نامه " در اردیبهشت ۱۳۳۰ سرود ه است ! بخشی از آن شعر دراز ! و با معنا ی او !


نامه


به قربانت شوم خواهر!


بگو حالت چطور است؟


اگر از حال من جویا شوی،جانم


بحمدالله سلامت،زنده هستم ،شکر


ملالی نیست جز دوری دیدارت.


نمی دونی که چون من دستخطت را


زیارت کردم-‌ای خواهر!


درون پوست از شادی نگنجیدم.


باری...بگو بینم


که بابا ترک کرد


تریاک را یا نه؟


کل اسماعیل رفت مکه؟


حسین از اجباری برگشت؟

........


نامه نویسان در پست خانه و دادگستری هم  پدیده ی همین زمان بودند ، چه با دست می نوشتند چه در شکل مدرنش با ماشین تحریرهای پر ترق و تروق !! !


داشتم آرشیو مغزم را هم می زدم به یاد آمد که یک پست چی هم خواننده ی پروپاقرص نامه هایی بود که می باید به دست صاحبانش برسد ! 

او جوال نامه را با خود به خانه می برد ومی خواند یا شاید همه را نه !اما نامه ها را انبار می کرد !! معقول بگوییم آرشیو می کرد !! تا سر صدای مردمان برخاست :


نامه مارا نکند " باد " برد

یا که "فرستنده " اش از یاد برد 


سرانجام " باد " را دستگیر کردند ! و......


از جمله پس از پخش این ترانه که به گمانم خواننده اش حسن شجاعی ؟ نام داشت آقای وزیر پست و تلگرافم هم کنجکاو شده بود ! که شاید این ترانه بدون حکمت نباشد !!؟


به هروی این به آن نشانی آوردم که چندین سال پیش دختر یکی از دوستان با جوانی اسکاتلندی پیوند زناشویی بست و ما نیز موکب ملوکانه مان را به آنجا بردیم ! شرابی ، کبابی و ربابی بود که ما در بخش شراب سخت کوشا بودیم و کوتاه هم نیامدیم !


چند روز پیش دوستی در همین ولایت اپسالا گفت سه تا عکس نزد من دارید !

نپرسیده ادامه داد که در جشن اروسی ..... ! خشنود گشتیم به شوخی گفتمش وازاد این پیوند هم اکنون کلاس چهارم دبستان است ! شما امروز با این همه تاخیر چندین ساله خبردارمان می کنید ! با سپاس از مرد شوخ تبسی تمثال شرابی مارا ملاحظه می فرمایید ! 

البته یادم هست که برایش خواندم :


نامه رسان نامه ی من دیر شد !

کودک ولگـرد فلــک پیـــر شد



 

 

                  



نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد