شاگرد اول !!

شاگرد اول !!

تورج پارسی

چهار شنبه بیست دوم جون دوهزار شانزده


چندین سال پیش بود ، درکتابخانه شهر نشسته بودم و مطالعه می کردم پسر بچه ای هشت نه ساله ای آمد و سلام کرد گفت شما را دیشب در تلویزیون دیدم  لبخندی به تأیید زدم پرسید شما هم در مدرسه شاگرد اول بودید ؟  لبخندی زدم و گفتم نه من شاگرد متوسطی بودم حتا دو وجب هم از متوسط پایین تر بودم !!   با شگفت زدگی و کلامی که در چشمانش بود پس از مکثی گفت شوخی می کنید  ؟ گفتم نه جانم  حقیقتش را می گویم !! باز در چشمانش بی باوری چشمک می زد ! سرانجام گفت  پدرم میگه شاگرد اول بوده ، مادرم ، عمه م ، خاله م ، عموم ، داییم همه میگن شاگرد اول بودند دنبال شاگرد دوما می گردم ، !! زمان شما شاگرد دوم  وجود نداشت !!! 

در پاسخش واژه ها میخکوب شدند ! فقط نگاهش کردم پیش از آنکه زبان به پاسخ باز بکنم رفت !! 

به راستی چرا همه شاگرد اول بودیم و این چنینن کشور را تشیع جنازه کردیم ، کاش شاگرد دوم هم داشتیم !!!

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد