" گفتم تِکس ته قلبم مـــرزنگ مثل تیرت
گفت ش اگرموتونه پیـــدا کُه ری فـراری " محمد حسین مرتب
گفتم که تیر مژگانت در قلبم فرو رفته
گفت ش اگر می توانی راه فرار پیدا بکن !
تورج پارسی
پنج شنبه سی ام ماه جون دوهزار شانزده
یکی از آرایه های ادبی پرسش و پاسخ در شعر است که در فرم گفتم و گفتا/ گفت نمایان می گردد ! نمونه ی زیبای این گونه آرایه ادبی را نزد حافظ داریم ! که شوری موسیقیایی در آن موج می زند ، به نرمی و شیدایی
:
گفتم غم تو دارم ، گفتا غمت سرآید
گفتم که ماه من شو گفتا اگر برآید
یا امعر معزی می گوید :
گفتم: چشمم،
گفت: به راهش میدار
گفتم: جگرم،
گفت: پر آهش میدار
گفتم که: دلم،
گفت چه داری در دل؟
گفتم: غم تو،
گفت: نگاهش میدار؟
***
دیروز نگین خواهرزاده ام از شیراز غزلی را در گویش بهبهانی از شاعر زنده یاد محمد حسین مرتب به من فرستاد . غزل در فرم گفتم / گفت سروده شده با تشبیهات زیبایی شناسانه ! رازی و نیازی عاشقانه و گوش نواز است ، از سویی صبوری عاشق و بی پروایی دلدار ترسیمی از امیدست که به قول سعدی :
هر کو شراب فرقت ، روزی چشیده باشد
داند که سخت باشد " قطع امیدواران "
مشکل گویش ها این است که اگر با حروف قراردادی لاتین نوشته نشوند برای غیر بومی خواندش سخت است ، اما این غزل در نهایت زیبایی است و در خواندنش چندان گرفتاری پیش نمی آید ؟ ! در تشبیهات پر کار
آمد است *
شعرهای محلی در نگهداشت واژگان نقش تعین کننده ای و پر مسئولیتی را بازی می کنند در گویش بهبهانی این مهم از شوقی تا محمد حسین مرتب ، از تقی آصفی تا سید و ..... ادامه داشته است این همان شیوه ی ای است که پًًس ناصر ، بَیژن سمندر ، یدالله طارمی و .... در گویش شیرازی انجام داده اند .
در نثر هم همین کاربرد را دارد به نوشته های رضا ستار دشتی نگاه بشود !
هر چه گویش ها در ادبیات رسمی میدان پیدا بکنند سبب رشد و گسترش ادبیات رسمی شوند !
و اما غزل زنده یاد محمد حسین مرتب :
گفتم که ری قشنگت دلخش کُه ، می باهاری
گفتش که چشم مسّــم می نرگس خماری
گفتم ا داغ بُرگت قــدم کمــون بیــده
گفتش که نِشت بــرگم بدتر ا نشـت ماری
گفتم تِکس ت قلبم مـــرزنگ مثل تیرت
گفتش اگرموتونه پیـــدا که ری فـراری
گفتم کمنـد تالت صد دل ا توش اسیری
گفتش که بیش سد تان کلی ش نه آشکاری
گفتم که خو نمی شم هرشــو مه ا خیالت
گفتش دل مه هم سیت دِنگی و خـوبیاری
گفتم بیـو اوشیـنیم تا زندهیم ولی یی
گفتش یه رسم دنیان گُل بو کنــار خاری ؟
گفتم باهار عمــرم بی تو خـزون وبیده
گفتش که ری قشنگم دلخش که می باهاری
گفتم دل( مرتب )بی تش بلال وبیـــده
گفتش که چاره سی تو صبـرن و انتظاری
ری / رخ
می / مانند mey
بُرگ / ابرو
نشت / نیش
ا/ از
تِکس / فرو رفت
مـــرزنگ / مژه
تال / تار
خو / خواب
سیت / برای تو
بیو / بیا
باهار / بهار
وبیده / vobideh شده
* اگر در ترجمه واژگان اشتباهی هست امید رفع بنمایید !