چهار شنبه ششم جولای دوهزارشانزده
که ای نیکبخت این نه شکل من است
از همان شعر گفتگوی با ابلیس سعدی است ، کسی ابلیس را به خواب می بیند ، این ابلیس با آنچه را که در ذهن او نقش داده بودند بسیار بسیار بسیار فرق داشت ! ابلیس ذهن او دژم روی و زشت و تباه است ، و گستره ی این تصویر زشت از ایوان شاه گرفته تا بر درگاه گرمابه رسم شده است ! اما آنچه اکنون با چشم خود می بیند ابلیس " به بالا بلندی همچون صنوبر و در دیدار همچون فرشته ای است با چهره ای خوروش !
نگاه سعدی . تیزبینی سعدی ، نقد سعدی نسخه ای برای دیروز نیست بلکه برای امروز و پسین فرداهای ماست ! هیچ بازاری آشفته تراز بازار ما ایرنیان نیست ، زود می گریم و در آن قهقهه مان هم گوش هفت کهکشان را کر می کند ! در آن ابلیس می سازیم ، و در آن هم فرشته ! ابیلس مان ابلیسی است که به تنهایی هزاران ابلیس در جیب دارد ، می پرسی تو ایشان را می شناسی البته فرق نمی کند مادینه یا نرینه !! پاسخ می دهد نه !! پس از کجا می دانی ؟ دوستم گفته ؟ دوستت از کجا می دونه دایی اش گفته !! و ......
یعنی همین مردم نقل قولی همان " دشمن " مورد نظر سعدی شیرازند !
و این چنین مردم نقل قولی زندگی می کنند که به گفته ی هدایت نصیب نشه !
ندانم کجا دیدهام در کتاب
که ابلیس را دید شخصی به خواب
به بالا صنوبر، به دیدن چو حور
چو خورشیدش از چهره میتافت نور
فرا رفت و گفت: ای عجب، این تویی
تو کاین روی داری به حسن قمر
چرا در جهانی به زشتی سمر؟
چرا نقش بندت در ایوان شاه
دژم روی کردهست و زشت و تباه؟
شنید این سخن بخت برگشته دیو
که ای نیکبخت این نه شکل من است
مرا همچنین نام نیک است لیک
/ بوستان سعدی . باب اول در عدل و تدبیر و رای