که عشق را کتابی نیست !

که عشق را کتابی نیست !


تورج پارسی


آدینه نهم سپتامبر دوهزار شانزده


که عشق را کتابی نیست !

نگاه که به نزار می کنم او را شاعر " واژگان عاشقانه " نام می نهم ، یعنی واژه های شعر او همگی عاشقند عریانند ، رها در برهوت عشق ! واژگانش در صدای کلتوم ، عبدالوهاب ، فریدالاطرش و..... عشق را فریاد زدند ، و در اینجا پژواک همان صداست ، با اعتماد و دلواپسی های همیشگی عشق !

که عشق را کتابی نیست ! عنوان یکی از شعرهای نزار قبانی است ،به راستی اگرکتابی نبود پس باید یک زبان همگانی باشد که آنرا همگان بفهمند ! بی گمان این زبان عشق است که همگانش فهمند بی آنکه پیوند و پیوستی با مرزهای ژوگرافیایی داشته باشد . زبان دل زبان نگاه و پگاه ، زبان روشن و شکوه روزگاران ...
لطف اله مجد نوازنده پرجوشش تار می گوید : من چیز گفتنی ندارم ، گفته هایم در مضراب ها و نواختنم نهفته است ! صدا می شود ، فریاد می شود ، تا " ملک صبحگاهی " را بسازد .
سخن پایانی " عشق در امتداد نیست که جاودانه می شود ، عشق اعتبار لحظه ای است که می ماند ، می ماند ،می ماند ، ریشه می کند ، جوانه می زند تا درختی سایه دار بشود 
عشق هم داد آدمی است در جهان هستی .



که عشق را کتابی نیست 
نزار قبانی
Nizar Qabbani



آموزگار نیستم ،
تا ترا بیاموزم چگونه دوست بداری 
ماهیان به آموزنده ای نیازمند نمی شوند
تا بیاموزند چگونه شنا کنند
و گنجشکان به آموزنده ای نیازمند نمی شوند
تا بیاموزند چگونه پرواز کنند
به تنهایی شنا،
وبه تنهایی پرواز کن
که عشق را کتابی نیست
بزرگترین عشاق تاریخ خواندن نمی دانستند !

Image may contain: 1 person , close-up
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد