آری به خودت بناز، نازت نازم

آری به خودت بناز، نازت نازم
تورج پارسی
هیژدهم اکتبر دوهزار شانزده

راه می روم ، دوربین بهتر و پیشتر ازمن در جستجوست ، از رنگ ها تا بی رنگی را طبیعت کنار هم به آسودگی و مهر کنار هم چیده ، جلوه گری آن بیشتر خیر کننده است !
برگی از درختی کنده شده پیش از آنکه به زمین برسد ، بر شانه ی من می نشیند " همای سعادت " است به گفته ی حافظ !
همای اوج سعادت به دام ما افتد
اگر ترا گذری بر مقام ما افتد / حافظ

برگ را بر می گیرم و به خانه می آورم هوا سردست و ابری یک باره چشمم به سبزینه ای ترگل و ورگل می افتد ! شگفتا از مانور طبیعت ، برگریزان و سبزه ای که همچنان به خود می نازد ، سمندروار می خوانم :
آهنگ صدای دل نوازت نازم
افسون دو چشم فتنه سازت نازم
دل می بری وز حسن به خود می نازی
آری به خودت بناز ، نازت نازم / بیژن سمندر
.....
به خانه رسیده ام ، قهوه ای با چند قطره کنیاک پاسخ گوست ، سعدی وار می خوانم :
هر نفسی که فر می رود ممد حیات است و چون بر می آید مفرّح ذات !!!
شایدم سعدی در هنگام نوشیدن به " ممد حیات و مفرح ذات "رسیده است !!

و سرانجام هم رندانه بگوید : 
از دست و زبان که برآید
کز عهده شکرش به در آید !!!!

از خاک شیراز همه چیز بر می آید !! بین خودمان بماند !!

دوستی یوتوبی فرستاده ، خنده زار ست ! اوخوندی در تلویزیون اوخوندی نشسته و سخن می راند از انس و جنس ، معجزه ، طلسم و..... به راستی در هیچ زمانی این اندازه انسان ایرانی تحقیر و کوچک نشده است که در دوره اوخوندی روی می دهد !

Touradj Parsi's photo.
Touradj Parsi's photo.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد