کوتاه چون آه


کوتاه چون آه

تورج پارسی

یک شنبه یازدهم دسامبر دوهزار شانزده

آن سال بیژن یک بسته فرستاد از مجموعه از کارهایش ، روی پاکت خط زیبایش می درخشید ، خط سخنگویش ! عکسی که امضا کرده بود و نامه ای که از بخت دلشوره دارم در چیاکشی جا به جا شد ! دیشب که داشتم کمی بار خانه را از کاغد ها و .... سبک می کردم چشم به برگ زرد کم رنگی که دستخط بیژن بود افتاد ! غزل کوتاه چون آه تمام قد جلو چشمان دریایی ام ایستاد ! ماندم لحظه ها و ......
و خواندمش بلند خواندمش و دگر بار و سه دگر بار و .... سرانجام افسرده در شورو دشتی و آن همه یادها !
بیژن به تنهایی یک مجموعه ی هنری است " اگر سعدی در غزل سرآمدست، سمندر نیز در بکارگیری واژگان بومی و تشبیهات، در همان راستاست. زبان شعری او آنچنان ناب و روانست که خواننده‌ی شعر را به هم‌صدایی یا ‪assenans‬ وامی‌دارد که خود علت ماندگاری و شهرت شعر می‌گردد. از آنجایی که تنها دست‌مایه‌ی آدمی عشق است و عشق هم آبادی و ترنم شادی است – چنانچه از این منظر به دکترین نظامی در خسرو و شیرین باورمند باشیم که فلک جز عشق محرابی ندارد — شعر سمندر نیز چهارراه دیداری عشق و عاشقی است " از مقاله ی مجموعه ای به نام بیژن سمندر از همین قلم
اما دریغا دریغ که آن بیماری یک جا نشینش کرد !

No automatic alt text available.
Image may contain: 1 person , people playing musical instruments and plant
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد