من و غم هام همه شب یاد تو هستیم
من و غم هام همه شب می نزده ، مست تو هستیم
من و دل دیشب به مثل همه شب با تو نشستیم
من و دل دست به دست تا دم صبح چشم نبستیم
دل همه ش گریه کنون گلایه می کرد
من می دیدم که تاریکی شب هم ناله می کرد
من به اون سکوت سنگین عذابم تکیه دادم
چی بگم ، که با چه دردی به سکوت تکیه دادم
قصه سرخ لباتو همه شب خیلی می خونم
دل من میخواد که هر شب توی این قصه بمونم
تورج پارسی
نوامبر هشتاد و سه ، تونس
بخشی از شعر بلند جنگل سبز چشات