کافیه و پاییزش

کافیه و پاییزش

تورج پارسی

پاییز زیباست ، به قول اخوان پادشاه فصل هاست ! طبیعت واریته شگفت آوری را رقم می زند ! هرچند کار طبیعت بر خلاف هنر تکراری است اما نمود خود را دارد ! رنگ سبز بهاری ، در این گاه از زمان، هویت دیگری می گیرد تا برگریزانش که پیام زمستانی است را برساند ! بی گمان هر کس به گونه ای پاییز را می بیند ، اما شاعران ، نقااشان ، موسیقی دانان ، عکاسان و....پاییز را می نگارند ، پاییز را شکار می کنند ، پاییز را می نوازند و ...
 امروز با شعری از کافیه جلیلیان آشنا شدم ! شعری که دارای تصویرهای متحرک و قابل لمس است ! جوری که پاییز را به گونه ای در چشمت و در دستت جاری می سازد ! دقتی در شعر که هم نواختن و هم شکار و بوم نقاشی را یک جا گرد می آورد ! شما سیمفونی پاییز را می شنوید و صدا را می بیند که راه می رود ! آه از این همه صحنه ! صحنه های بیدار ! صحنه های خواب ، صحنه های خواب و بیدار ! زوزه ی باد ویرانگر !!
به کافیه درود می فرستم و دست مریزادش می گویم . با مهر همیشگی تورج پارسی

پاییز
 کافیه جلیلیان

برگ ریزان زرد این پاییز
بوی برگ لهیده در جنگل
افراها ، نارنجی
عرعرها ، سرخابی
بیدها ، دودی رنگ
تک صدای پرنده ای در باغ
باغ در خواب رفته و بیمار
آفتابی خمود بر دیوار
خش خش شکستن برگ
 زیر پای رهگذران خموش .

قاصدک ها ، چرخان چرخان
بر علف های خشک سرگردان
دورها بارشی ز شبنم و برگ
 دامن خیس سبزه ها لغزان

زوزه باد ، باد ویرانگر
برتن خشک شاخه های جوان
این خزان ، زرد ، سرخ ،نارنجی
رنگ در رنگ قصه می بافد
درد جانکاه زندگی دارد
دست من عاجز از کشیدن بود
 جای " سهراب " حیف خالی بود !

Image may contain: 1 person, close-up
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد