آنروز من و آن سگ افسرده


آنروز من و آن سگ افسرده

تورج پارسی

امریکا که بودم روزها اندکی هوا آفتابی بود باقی ان بارانی و گه هم توفانی ! یک روز که آفتابی بود کفش و کلاه کردم و پیاده روی روزانه را انجام دادم ! آنروز از باریکه ای که کنار جنگل بود ، رفتم ! رهگذران با صبح به خیر گفتن و روز خوبی داشته باشی نوازشت می کردند ! و مانیز همگان را با واژه های مهر نوازش می دادیم رسیدم به نقطه بسیار باریکی که زنی و مردی ایستاده و سگ شان هم روی زمین دراز کشیده بود ! سلام کردم در نگاهشان یک جور ماندگی دیدم پرسیدم چه کمکی می توانم بکنم زن گفت سگ مان نشسته و راه نمی آید با تاثر هم گفت روی زمین نشستم دست به گردن سگ
انداختم و نوازشش دادم سگ اخت نشان داد و چشم به من دوخت لبخندی زدم و نوازشش دادم ، سپس برخاستم ، سگ هم برخاست اما کنارم چسبده بود !! مرد پرسید دام پزشکی ، گفتم نه !! روان شناس سگ ها هستی گفتم سولم نمی رسد !! اما می دانم این سگ از چیزی ناراحت است و ناراحتی را با همراه نشدن نشان می دهد !! کمی فکر کردند ، زن گفت سگ همسایه با صاحبش به مرخصی رفته همیشه همسایه سگش را نزد می گذآشتند اما این بار با سگش به مرخصی رفت !! گفتم شاید همین ! سگ شمارا ناراحت کرده و یک جور شمارا مقصر می داند !! بسیار شگفت زده شدند ! زن و مرد هر دو پزشک بازنشسته بودند و ارتشی ! علت را پذیرفتند !!
پرسیدند همین جا زندگی می کنی گفتم نه سوئد زندگی می کنم اما ایرانی هستم ! همان ایرانی که آقای ترامپ می خواهد بمبارانش بکند ! گفتند عراق بودند و تا بصره هم رفتند ، دعوت کردند که با هم جرعه ای بنوشیم که فرصت نشد !
بدرود گفتم و از آشنایی بسیار و بیش از بسیار اظهار خشنودی کردند ! می شود گفت امریکا نه یعنی ترامپ و گروه ملیاردها ، جنایتکران و..... مردمان دیگری هم هستند که خوی انسانی دارند و.... راه را ادامه می دهم سگ سر برمی گرداند و به من نگاه می کند ، لبخند می زنم و دست تکان می دهم ////

" به نجس بودن سگ می اندیشم ، به ویژه اگر سیاه هم باشد که اسلامش از نوادگان شیطان می داند ! و به یاد سگ ولگرد هدایت می افتم !

در اینجا نکاتی چند را از مقاله ی استاد زنده یاد پورداود درباره ی سگ می آورم ، استاد در کتاب ایران باستان رویه ۲۰۲ می نویسد : عقیده به جانواران پاک و نا پاک و چرندگان و پرندگان و ماهیان حلال و حرام و مکروه از دین یهود به اسلام رسیده است ... سقراط فیلسوف نامور به سگش سوگند یاد می کرد .... به گفته ی پلینیوس دانشمند رومی نخستین سده میلادی نام جزایر کاناری از واژه سگ است *. سگ از جانورانی است که ایرانیان در زمان بسیار کهن ارزش انرا دریافتند , و مورد نوازش آنان بود . ... سگ در ردیف اسب و شتر ، گاومیش بود و در نامه ی دینی ایرانیان به نگهداری آن فرمان رفته است . این جانور در اوستا اسپن 
espan
در سانسکریت
svan 
در بسیاری از گویش های کنونی مانند دری زرتشتیان ، کاشانی ، خوانساری، آشتیانی ، ماسوله ای ، تالشی و سمنانی این واژه سپه یا اسپه مانده است ، اسپاهان به معنای سپاه و هم به معنای سگ است .
به کتاب وندیدا د نگاه می کنم در فرگرد پانزدهم بخش یکم جرم هایی در رابطه با آسیب رسانی به سگ آمده است : 
/اگر کسی استخوانی بسیار سخت و ناجویدنی یا خوراک بسیار داغ به سگ گله یا سگ خانگی بدهد.
/ اگر آن استخوان چنان در میان دندان ها ی سگ فرو رود یا در گلوی او گلو او گر کند یا خوراک داغ چنان دهان و زبانش را بسوزاند که آسیبی ماندگار بدو برسد و بمیرد .
/ اگر کسی ماده سگی آبستن را بزند یا با دویدن از پی وی یا با فریاد زدن یا با هم کوفتن دست ها بترساندش .
/ اگر ماده سگ در گودالی یا چاهی یا چاهی یا پرتگاهی یا رودخانه ای یا جویی بیفتد و آسیبی ماندگار بدو برسد و بمیرد، این گناهی است که زننده یا ترساننده ی سگ را .
این جرم ها نا بخشودنی بوده است ،

No automatic alt text available.
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد