از یک نامه به دوستی جوان
تورج پارسی
نخستین روز از ماه جولای دوهزار هفده
از ویژگی های هنر " نو جویی " است ، به همین دلیل مانند طبیعت خودرا تکرار نمی کند چرا که تکرار " مرگ خود خواسته " است .
شعری دیدم از مجدالدین میر فخرایی نامور به گل چین گیلانی که نخست با شعر " باز باران باترانه " اش خود را شناسانید !
ماه اگر " داس " است، حافظ گفته است
گر تو گویی، داس تو خواهد " شکست " !
چیز دیگر را به " مه " مانند کن
یا به داست , چیز دیگر بند کن !!!!
در این شعر گلچین اشارت دارد به این بیت حافظ :
مزرع سبز فلک دیدم و " داس مه نو "
یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو
بدین معنا که آنچه باید ، حافظ گفته است به قول فرخی سیستانی : نو آر که نو را حلاوتی دگرست ! همانگونه که حافظ " از طرح نو " می گوید '
بیا تا گل برافشانیم و می در ساغر اندازیم
فلک را " سقف بشکفیم " و " طرحی نو " دراندازیم
در هنر تاکید می کنم روی واژه هنر ! باید سقف ها را ا شکافت ، دیوار هارا پس زد تا در فضا ی باز بتوان تنفس کرد ، پرواز کرد ! شناخت کارپیشنیان پایه است پایه محکمی هم هست ، اما اگر بخواهی از امروز به فردا بروی وسیله ی دیروزین در شتاب امروزین خواهد ماند .
با مهر همیشگی