مادر و دختر
یاداشت روزانه
تورج پارسی
بیست و دوم اگوست دوهزار هفده
امروزبه کتابخانه دانشگاه رفتیم ، جنب و جوشی بود و پیداست دانشجویانی که تازه قبول شده اند ، رسیده اند ! شهر دانشگاهی اپسالا پاسخگوی خانه یا اتاق برای دانشجویان نیست ! آگهی اجاره اتاق اینجا و انجا دیدم !
هوا هم آفتابی است اما باد سردی از جانب خوارزم وزان است ! گویا جایی در به روی برف گشوده باشد !
تابستان کم آفتابی بود !جای گلایه نیست کم کم شاید ایندگان شاهد خرماپزان در این نقطه قطبی هم بشوند و نامش هم بشود قطب سابق !! برآیند آنچه بر سر محیط زیست آوردیم !
پیاده به سوی خانه روانم ! چشمم به مادر و دختری زرد پوش افتاد که شاهدان عینی ! گفتند که این مادر و دختر در انتظار دیدار ما ایستاده اند ! ما مهرشان را پاسخ گفتیم تفقدشان فرمودیم ! و عکسی از آنان گرفتیم که به محرمان نشان می دهیم !