آتشی را با گویش بوشهریش در کافه فیروز دیدم ،


آتشی را با گویش بوشهریش در کافه فیروز دیدم ، پس تر نصرت مارا بهم معرفی کرد ! تا شروع به سخن کرد حس کردم که می شناسمش بیش تر از حجم و اندازه ی کافه فیروز ! به همین سبب نصرت با طنز مستانه اش گفت : با من هم آشنا بشوید !!! 
زادروز سراینده ی عبدوی جت است بپردازیم به صراحت دشتستونی منوچهر ...... با مهر همیشگی

منوچهر آتشی و کرایه خانه عقب افتاده !
به نقل از مقاله آتشی بی شرار در شماره یازده اندیشه پویا سال ۱۳۹۲

در سال ۱۳۵۰ که ترجمه ی آتشی از فونتامارا نوشته ی ایناتاسیوسیلونه منتشر شد او جایزه ای برای بهترین مترجم جوان به خاطر این ترجمه برنده شد. مهری آهی که مراسم این جایزه با همت او برگزار می شد ، مدالی برنزین برای آتشی در نظر گرفته بود و پیش از اعطای مدال در مراسم گفت : ما ارزش معنوی کارهای آقای منوچهر آتشی را فراتر از این ها می بینیم که جبران پولی کرده باشیم ، بنابراین خواهش ما این است که این شاعر و مترجم گران مایه این مدال برنزین را به رسم یادبود بپذیرند " آتشی بر می خیزد و برای دریافت جایزه نزد مهری آهی می رود اما به جای تشکر با لحنی بغض آلود و خشمگین می گوید : سرکار خانم آهی اگر به خاطر خدمات شما به ادب کودکان این ملک و حسن نیت تان و ارادتی که قلبا به شما دارم و آحترام این مجلس نبود من همین دم این مدال سنگین وزن را به فرقتان می کوبیدم ! آیا این مدال و این تعریف و تمجیدها جای سه ماه کرایه خانه عقب افتاده ی مرا می گیرد ؟ تا کی باید واقعیت های تلخ زندگانی هنرمندان مان نادیده و ناشنیده بگیریم و خون دل خوردن اهل هنر را از لوازم بایسته ی آفرینش هنری بدانیم ؟ تا کی باید هنر حرمان زاید ؟

Image may contain: 1 person, close-up
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد