" تش آن دریا چشم همه ی فصل ها می آید "
تورج پارسی
چه روز مهربان است و پر حوصله
و شب چه مهربان است وپر شوکت .
شب که گیسو می افشاند .
دریا چشم همه ی فصل ها
با جامی پر از شبنم های خیال خندان خود
می آید !
تا آخرین ترانه را در گوش همه ی پنجره ی بسته بخواند
که فردا روز دیگریست !
" تش " با خورجینی از آوازهای آبی ش می آید
و من در تمام شب چشم پای پنجره هایی هستم
که در افق چشمان کوچه باز خواهند شد!
تا باور کنند که روز دیگری است !.....