شادى شیلروسیمفونى نهم بتهوون بخش اول


در همه ی جشن های ایرانی آتش فروزان و شادی جاری و آشکارست ، از همین منظر نگاهی به کلیت جشن های ایرانی می اندازم ..... تورج پارسی

ازسنگ نبشته ى هخامنشى
" او که شادی آفرید مردم را "
تا
شادى شیلروسیمفونى نهم بتهوون
"The Ode to Joy "
"An die Freude"
تورج پارسى
بخش نخستن 
The Ode to Joy "(1785) is one of the most famous poems of Friedrich Schiller (1759-1805) and the title of its processing in the 4th movement of Symphony No. 9 (1823) by Ludwig van Beethoven (1770-1827).

در هیژده سنگ نبشته ازشاهان هخامنشی ( داریوش بزرگ ـ خشایار شاه و اردشیر سوم ) سروده ای آمده است که در نهایت زیبایی بنیان اندیشه ای راآفتابی وآشکار می کند ، 
این سرود و شعار دینی مردمان بوده است 
بغ بزرگ است اهورا مزدا،
او که این بوم آفرید ،
او که آن آسمان آفرید 
او که شادی آفرید مردم را .

درآفرینش شش روزه * مادی که درراستاى یک سال سامان یافته آنچه نظرم را جلب کرد آفرینش شادى است چنانچه آورده شده است :نخست آسمان را آفرید روشن و آشکار بسیار دور و ..... و به یارى آسمان شادى را .... آفریدگان به شادى در ایستند " بندهش رویه ۴۰ (۱)
در گاه شمارى آفرینش سپس آب ، زمین ، گیاه ،گوسفند هستى ،مى یابند و در ششمین گاه یا آفرینش آخرین ، گیومرتن یا انسان میرنده زندگى می یابد.
پس شادی از نخستین گاه آفرینش ، با هستی همزبان ، همزمان و همگام است . اینجا این موضوع روشن می شود که شادی به نشانه ی درون مایه هستی از ویژ گی های آفرینش است . مطرح شدن شادی به عنوان یک اصل عمده دراین نظام فکری بسیار شایان نگرش است . در این چهارینه "مربع " شادی پیوندگاه « اهورا مزدا ، زمین ، آسمان و انسان است ، اگراهورا مزدا یا مزدا را به نام بنیان آفرینش بپذیریم او را همسو با آفریده های خویش مى بینیم . اگر در این گفته باریک شویم در این هیژده سنگ نبشته یک سپاسگزاری بیان می شود :چون انسان آگاهست که شادی پیش از او موزیک متن هستی بوده است ،سپاس و آرى اش درواقع پاسخی است تا با اعتماد تمام ، نیک آگاهی خویش را دامنه ببخشد .
نگرش ایرانی در اینجا وبه پیرامون خود یک نگرش عینی است و همین نگرش است که " شادی " در آیین ایرانی بنیانی پر اعتبار پیدا می کند واز همین دیدگاه است که زندگى را قانونمند مى داند و زندگی را سرشار از زیبایی مى بیند . در زندگى انسان پرامید و بی بیم در راستای "آزادی گزینش " گام بر می دارد تا بتواند از بار بی آیین بدی ها بکاهد. بنابراین بر اساس نیکی های سه گانه ، با شادمانی به آبادانی جهان پرداخته تا جاودانگی بیابد ، برآیند نهایی آن این است که : نیکى همسویی با هستى است !
بر این اصل و بنیان دریوزگی و قلندری ، و نکوهش جهان مادی بی معناست . منفی گرایی یعنی پشت کردن به دنیارا مذموم شمرده و عشق به هستی را در هر گام نیک خود جلوه گر می سازد و چشمان ستایشگر و نیایش بر خود را بر هستى مى دوزد ، نیرو می گیرد و نیرو می بخشد و میدان عشق را همچون سمندر در آتش با خرد و شیدایى طی می کند . پویش او بر مبنای اعتبار و باور به قانون اشا ست در" جام جهان بین " او زندگی کنونی تدارکی برای جهان پسین نیست . انسان این آیین آفریده ای است که در گسترش جهان و تکامل و رسایی آفرینش همراه و همگام آفریننده خویش است.چنین است که سرانجام بر بام بلند دنیاى اندیشه می ایستد و فریاد برمی آورد که : "طبیعت نیزبا خرد هدایت مى شود و مى چرخد " .
از این منظر این قلم آیین زرتشت را نیز فراتر از یک دین دانسته وهمچون نیچه ، زرتشت را بنیانگذار دیالکتیک جهان مى داند بر همین منطق بلند می گوید: مزدا خدا نیست بنیان آفرینش است !
شادی ، مرگ ، مویه و شیون 
اگربا این اندیشه از درون هستى به مرگ یا " نفى " بنگریم معنای شادی راباز و گویاترو بسودنی ترخواهیم دید ، یعنى شادی ، نیک کرداری و پایه ی اعتماد آدمی در پذیرش خویشکاری یا مسئولیت است . هرچند ایده الیست ها مرگ را نقطه ی پایانی آدمی مى داننداما در همین ختم آغازی و وصلی هست یا به بیانی دیگر سیکل دیگری بر مبنای نظم گیهانی" اشا " می آغازد . 
در اینجا از دو منظر " نفی " را می نگریم یکی منظری که نامدار جهان فلسفه هگل می نمایاند :
- تکامل ایده بنیان و اساس " نفی " است !
یکی هم منظری است که بنیان گذاران ماتریالیسیم علمی مارکس و انگلس می نمایانند :
- تکامل در هیچ زمینه ای شکل نمی گیرد ، مگر شکل های پیشین " بودن " خود را " نفی " کنند . دیالکتیک هیچ چیز را مطلق یا ابسلوت و قطعی نمی داند چرا که در روند " شدن و نابود شدن و... " همه چیز متغیرست . پس " نفی " برآیند اضداد است 
به عبارت دیگر نفی پیروزی نو بر کهنه است بر بنیان تضادهای درونی .
مولانا مرگ این مهم را چنین ترسیم می کند :
هستى انسان شد از مرگ نبات
راست آمد اقتلونى یا ئقات
چون چنین بردیست ما را بعد مات
راست آمد ان فى قتلى حیات
به عبارت آشکارتر " هیچ چیز مطلق نیست " یا به گفته ى زنده یاد ا.ح آریانپور :
در دل هر بود ، نابودان نگر
در دل نابودها ، بودان نگر
بود نابودست و نابودست بود
بود ها زایند از نابود بود .....

Image may contain: drink
LikeShow More Reactions
Comment
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد