اندیشه های ایرانی از منظر ماتریالیسم دیالکتیک
تورج پارسی
و افسوس مى خوررم بر سرزمینى که اندیشمندان آن تکیه بر خرد داشته اند و نخستین اندیشه اش که پس تر نام دین به خود گرفت بینش وخرد وآزادى گزینش و خویشکارى را پایه ى کار خود قرار داده و مثلث نیکى سه گانه را بر پیشانى خود دارد ، بر خلاف ادیان ابراهیمى باور به آن ندارد که خدا همه چیز را از هیچ به وجود آورده باشد . یعنى بنا بر این فلفسه ى " آفرینش قدیم است " زرتشت خداى خود را ، مزدا و اشا مى نامد ، اشا نظم و قانون کیهانى است ،پس مى توان مزدا را همان "نظم هستى "دانست یعنى به گفته ى زنده یاد کیخسرو کشاورز : مزدا خدا نیست بنیان آفرینش است !
رازی فیلسوف ماتریالیست می گوید : هیولی یا ماده قدیم است و همیشه هم بوده و روانیست که چیزی پدید آید از نه از چیزی.
سنایی اندیشه ی ماتریالیست های ایرانی را این چنین نقل قول می کند :
خویشتن رنجه چه داری چون به عالم بنگری
تا بدانی کین قدیم ست و ندارد کردگار
طبع و آخشیج و هیولی را شناسیم اصل کوون
هر کرا این منکر آمد عقل او گیرد غبار
کو منجم ، کو محاسب ، گو بیا معلوم کن
ابتدا پید اکن و مر انتها را حجت آر
دانش چه می گوید : ماده همیشه وجود داشته و همیشه هم وجود خواهد داشت ، قدیم است ، از بین رفتنی نیست و ماندنی است . علم تاکید دارد که نمی شود چیزی را از هیچ بوجود آورد ، پس آنچه را که نتوان نابود کرد نمی توانم هم بوجود آورد .
حال ببین که بر این سرزمین چه آمد سرزمین رمال ها ، امام زمان ، چاه چمکران و...... فساد اندیشه شد.