زیر چشم محتسب ، باده کش کوی مغانم
تورج پارسى
فوریه ۱۹۸۶
با تو هر شب در بهشت لحظه ها ، پیمانه دارم
باده از چشمت خورم ،چون عالمی شکرانه دارم
در نگاه لحظه ها ، روید بسی باغ بهاران
در زمستان زمانه ، آذری در خانه دارم
زیر چشم محتسب ، باده کش کوی مغانم
محتسب داند که من در خانه ام ، میخانه دارم
غم اگر بر در زند ، گویم برو دیگر نیاید
چونکه سیمرغی ورای قاف این کاشانه دارم
ساغر هستی شده ،پر از شراب تاک چشمت
من ز استغنای خود ،بس حیرتی مستانه دارم
مهرگانی ، بزم جمشیدی به نوروز نیایی
در شب یلدای عشقت ،خلعتی شاهانه دارم
شعر حافظ در نگاهت ، در تبسم شعر سعدی
نیکی کردار زرتشت ، آذری در خانه دارم
آذر = آتش
سحر
تورج پارسی
بیستم ژانویه دوهزار پانزده
گر چه دور از " تو " نشستم
ولی
دست در دست " تو "
چشمی به " سحر " دوخته ام .......
نیکی همه را باد ، شادکامی همه را باد و جهان را آبادانی باد .