مادر و دختر
یاداشت روزانه
تورج پارسی
بیست و دوم اگوست دوهزار هفده
امروزبه کتابخانه دانشگاه رفتیم ، جنب و جوشی بود و پیداست دانشجویانی که تازه قبول شده اند ، رسیده اند ! شهر دانشگاهی اپسالا پاسخگوی خانه یا اتاق برای دانشجویان نیست ! آگهی اجاره اتاق اینجا و انجا دیدم !
هوا هم آفتابی است اما باد سردی از جانب خوارزم وزان است ! گویا جایی در به روی برف گشوده باشد !
تابستان کم آفتابی بود !جای گلایه نیست کم کم شاید ایندگان شاهد خرماپزان در این نقطه قطبی هم بشوند و نامش هم بشود قطب سابق !! برآیند آنچه بر سر محیط زیست آوردیم !
پیاده به سوی خانه روانم ! چشمم به مادر و دختری زرد پوش افتاد که شاهدان عینی ! گفتند که این مادر و دختر در انتظار دیدار ما ایستاده اند ! ما مهرشان را پاسخ گفتیم تفقدشان فرمودیم ! و عکسی از آنان گرفتیم که به محرمان نشان می دهیم !
کودتای بیست و هشت امرداد سال سی دو و پی آمدهایش
تورج پارسی
یاداشت روزانه
پرده نخستین
در بیست هشت امرداد سال سی دو، سازمان سیا و ام ای ایکس و .... بر علیه حکومت ملی دکتر مصدق کودتا کردند ، و با این کودتا با دگر گون ساختن حرکت تاریخ ملی میهن روبه رو شدیم .....که هم چنان از آن روز شوم تا این روز شوم به آن دچاریم !
بگیر به بندها و تیرباران ها آغاز و نفس ها را بستند ،، زنده یاد اخوان در شعر زمستانش آنرابه خوبی به تصویر کشیده است ! زمستان "ی که " هوا بس ناجوانمردانه سرد " گردید :
هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دستها پنهان
نفس ها ابر، دلها خسته و غمگین
درختان اسکلت های بلور آجین
زمین دلمرده، سقف آسمان کوتاه
غبار آلوده مهر و ماه
زمستان است.
کودتا و فردایش :
فردای کودتا شاه از رم برگشت و شرکت های نفتی ، نفت ملی ایران را به قول اخوان" و کشتی ها بردن ها " آغاز کردند ودکترمصدق تا آخر عمر در زندان خانگی ماند و مرد و قانون اساسی کشور وادار شد تا بر قدرت ملوکانه بیافزاید !
"یرواند آبراهامیان، تاریخ دان میگوید بر اساس آنچه در نوشتههای دونالد ویلبر، از ماموران سیا و از طراحان عملیات تیپی آژاکس آمده، یکی از نخستین بخشهای مهم برای فردای کودتا، سرکوب حزب توده بوده است. سرکوب اصلی که توسط پلیس و ارتش رخ داد، علیه حزب توده بود. در واقع آنها تشکیلات حزب توده را به کلی از بین بردند. سیا هم به شکل قابل توجهی کمک کرد. آنها حتی فهرستی از کسانی را که باید دستگیر شوند، پیش از کودتا در دست داشتند. در گزارش ویلبر هم آمده که بلافاصله بعد از کودتا باید رفت سراغ این افراد که نام هاو آدرسهایشان را در اختیار داشتند". به تازگی اسناد سیا منتشر شد و و راز سر به مهر آیت الله ها و ... همکاران ایرانی این کودتا هم آشکار تر گردید !
پرده دوم :
تیرباران شاخه نظامی حزب توده ایران و ترانه مرا ببوس
گاه در راه اندیشه و عشق به زندگی ، مرگ آنچنان رنگ می بازد و کوچک می شود که می توان بر پشت آن دست کشید . مجید وفادار آهنگساز نامدار روی شعری از دکتر حیدر رکابی متخلص به هاله ترانه ای ساخت که باویلنش و پیانوی انوشیروان روحانی و صدای حسن گلنراقی روی صفحه ضبط وبه نام مرا ببوس پخش شد . پخش این آهنگ همزمان شد با اعدام افسران توده ای و حتا عنوان شد که ترانه از سرگرد وکیلی افسر توده ای است ! و همین از ترانه حماسه ساخت !
در ترانه از جدایی و بدرود ، فریاد به گوش می رسد . مرگ دراین ترانه سرنوشت است ، سرنوشتی گریزناپذیر ، اگرچه معترف به آن می شود که " بهار ما گذشته است " و چندین بار تاکید می کند بر بهار ی که گذشته است ودیگر نیست . اما می خواهد که با گروه گذاشتن جان ، از توفانها بگذرد تاقلب تاریکی را با آتشی که در کوهستان هابرمی افروزد ، روشن کند . ترانه یاد آورحماسه ی آرش می شود . پخش این ترانه همزمانی و همزبانی می کند با اعدام افسران و همین در سینه ی مردمان کششی پیدا می کند با حاصلی پربار و استقبالی غیر قابل گفتن و فروش بی شمار آن و زمزمه آن .
مراببوس افزون بر زیبایی و دلنشینی شعر و آهنگ و آوای گرم و گیرای گلنراقی با همزمانی با یک جریان سیاسی به عنوان یک آهنگ سیاسی نیز مطرح می گردد .
مرا ببوس مرا ببوس ۲
برای آخرین بار ترا خدا نگهدار که می روم به سوی سرنوست
بهار ما گذشته گذشته ها گذشته منم به جستجوی سرنوشت
در میان توفان هم پیمان با قایقران ها
گذشته از جان باید بگذشت از توفان ها
به تیره شب ها با یاران دارم پیمان ها
که برفروزم ، آتش ها در کوهستان ها
آه شب سیه سفر کنم ز تیره ره گذر کنم
دگر تو ای گل من سرشک غم به دامن برای من میفکن
دختر زیبا امشب بر تو میهمانم
در پیش تو میمانم
تا لب بگذاری بر لب من
چگونه عدالت شود برقرار
اگر سود جویی نگردد مهار
در ماهنامه چیستا که به سردبیری استاد بزرگوارم پرویز شهریاری منتشر می شد با نامی آشنا شدم ، علی جعفری مرندی که کارگر هستند . شاعرند و دارای جهان بینی انسان گرایانه . یکی از شعرهای نامبرده را در اینجا می آورم !
،سال هاست که چیستا هم منتشر نمی شود ! اما یاد استاد پرویز شهریاری همیشگی است . با مهر همیشگی
چگونه عدالت شود برقرار
اگر سود جویی نگردد مهار
بر آنند غارتگران جهان
جهان تنگ سازان بر مردمان
به کام دل خویش غارت کنند
سپس ادعای خسارت کنند
چنین است آیین یغماگران
به هر گوشه رنگ و نژاد و زبان
متکلم را تا کسی " عیب " نگیرد سخنش " صلاح " نپذیرد
تورج پارسی
شاید این آخرین نوشته ی من در درگاه حضرت فیس بوک باشد !
کلام سعدی بر اساس " نقد " است ! یعنی تا گفته یا نوشته ی گوینده یا نویسنده، نقد نشود او در قاب سنگی خود پوسیده می ماند! اما برخی که آنها را " بیماران قلم یا کلام " نام می نهم آنچنان روی کلام خود چرخ می زنند که گیجال به پرتگاه می افتند اما باز" یقین خودخواهانه و من مدار خودرا تکرار می کنند و آنانی که در برابرشان آینه بشوند ، آینه شکن می شوند !
به گفته ی سعدی من مداری یا خودشیفتگی از نظر بالینی " تباه کردن عقل " است ! کنار زدن خردست و در دنیای در بسته ی همه ی دیوار به " توهم " گرفتار آمدنست
: گر از بسیط زمین " عقل " منهدم گردد
به خود گمان نبرد هیچ کس که " نادان " م /
دین داران گرفتار یقین خویشند بی آنکه به تنها کتاب خود " شک " کنند ، برخی افراد به اصطلاح " سیاسی " هم گرفتار یقین خویشتند و درست مماس می شوند با دینداران !
اینان منظورم برخی ازهمین علم داران سیاسی است که در قلمرو تاریخ هم قلم می زنند ! بی انکه بدانند " تاریخ " علم است ! و علم یعنی چونی و چرایی ، علم یعنی شک !
یادم می آید که زنده یاد ذبیح الله منصوری می نوشت در قلمرو تاریخ هم ، شیرین می نگاشت اما برآیند ذهنیت خودش بود ! یادش به خیر پرکار هم بود ! اما نوشته های اینگونه ش مستند تاریخ نبودند ! اکنون هم برخی از همین سیاسی ها که به گرد پای ذبیح الله منصوری هم نمی رسند ! از تاریخ می نوینسد و نمی شود هم پرسید حضرت سندت کو ؟ اینان هم از جنگل ها بیابان ها خواهند ساخت !
چون با سعدی آغاز کردم با سعدی هم به پایان می برم ! همان که معلم خط با قلم نی سرمشق مان می داد :
خاک شیراز همیشه گل خوشبوی دهد
لاجرم بلبل خوشگوی دگر باز آمد
خبردار شدم که همایون کاتوزیان ۷۸ غزل عاشقانه ی سعدی را به انگلیسی ترجمه کرده است ! دست مریزاد ! کاتوزیان می نویسد :
" یکی از سران طراز اول انقلاب فرانسه به اسم لازار کارنو که سازمان دهنده دفاع انقلاب فرانسه درمقابل تهاجم خارجی ها بود ، و ریاضی دان قابل ملاهظه ای بود اسم پسرش را سعدی گذاشت و سعدی کارنودر نیمه قرن هیجدهم یک فیزیک دان برجسته شد ! پس از او نام برادر زاده اش را هم سعدی گذاشتند که سعدی کارنو دوم ، رئیس جمهور فرانسه شد ! "
پس : خاک شیراز همیشه گل خوشبوی دهد !!!!!!!قابل توجه بانوپیرایه یغمایی گرامی مان !!!
یاداشت روزانه
پرده اول و آخر
تورج پارسی
چهاردهم اگوست دوهزار هفده
حواس پرتی یا گیجی یا به قول فرنگی ها distraction هم اندازه دارد ! اگر بر شمارم نزد من زیادست حتا می توانم ادعای شاگرد اولی بکنم ! اما به راستی نصیب نشه !! یک قلم می گویم و زحمت کم می کنم ! خیر ببینید !
سن خوزه کستاریکا بودیم از اتوبوس پیاده شدم و به سوی دستشویی یا همان کنارآب راه افتادم ، سرم پایین و رفتم با صدای بانویی که گفت señor سربالا آوردم ! بد نبیدنید به بخش زنانه رفته بودم با گفتن : lo siento ، I'm sorry سر افکنده بیرون جستم ، چشم باز کردم توبه گویان این بار راه درست رفتم ! در بخش مردانه چشمم به پروانه ی بسیار زیبایی خورد که پناه آورده بود شایدم گیج بوده به بخش مردانه وارد شده و موندگار شده بود ! نمی دانم !!!
این تازه یک قلمش بوده نمرات بیست زیاد دارم !!! نصیب نشه !!!
Baños = bathrooms
mujeres = women - ladies
Hombres = Men
Baños = bathrooms
mujeres = women - ladies
Hombres = Men