می خور که به زیر خاک بسی خواهی خفتمی

م
آن " لاله " که " پژمرد" نخواهد بشکفت ! خیام

Drink ! for you will be sleeping under the earth a long time
Without friends and companions,and without a mate
Be careful not to reveal this ancient secret :
A TULIP, once withered, will not BLOOM !

پاییز ، مرگ زرد رنگ برگ هاست ، مرگ زیبای رنگین برگ ها ! حکم ابدی نظم آفرینش چنین  است ! روزی برگ اعتبار بهار بود اما پاییز حکم دیگری در دست دارد ! پیاده روی می کنم هوای پاییزی است ، سرم پایین است همچون همیشه ، گویی دفتر مشق پیاده روهارا می خوانم ! برگی ، همان برگی که اعتبار بهار بود ،اینک  بر روی پیاده رو به خواب ابدی رفته است ! یک باره به نیشابور می رسم : می خور که به زیر خاک بسی خواهی خفت
Drink ! for you will be sleeping under the earth a long time
برگ را به دست دوربین می سپرم ، چه آرام خفته است ! دیگر نه با توفان خواهد رقصید و نه به زمزمه ی نسیمی ولگرد دل خواهد بست  !
بی " مونس " و " بی رفیق " و " بی همدم و جفت "     .......... با مهر همیشگی
Without friends and companions,and without a mate

فغان ز جغد جنگ و مرغوای او *


فغان ز جغد جنگ و مرغوای او *    
که تا ابد بریده باد نای او
بریده باد نای او و تا ابد     
گسسته و شکسته پر و پای او
*************************
تورج پارسی
بیست و یکم سپتامبر دوهزار سیزده  روز جهانی صلح
کبوتر صلح
Dove of Peace
پیکاسو هنرمند جهانی است که در سه دوره هنریش که به آبی ، رز یا سرخ و بنفش نامورست کارهای هنری اش را سامان بخشیده و سبک کوبیسم رابا نام خود جهانی ساخته است .
جنگ داخلی اسپانیا و بالاگیری فاشیسم در میهنش سبب آفرینش تابلویی شد به نام گرونیکا وهم چنین در رابطه با جنگ کره نیز نگاهش را به جنگ در تابلویی آشکار ساخت . در سال ۱۹۴۴میلادی پیکا سو عضو حزب کمونیست فرانسه شد و پس از شکست فاشیسم درسال ۱۹۴۹ میلادی بمنا سبت گشا یش کنگرهً جهانی صلح پلاکاردی را با کبوتری سپید  ارائه کرد و در کنگره بعدی تابلوی کبوتر را با زیتونی در منقار آشکار کرد که در گستره جهانی نشانواره صلح گردید  . البته در فرهنگ باستانی یونان شاخه زیتون هم نشانواره آشتی و صلح بوده است. نا گفته نماناد که نام دختر پیکاسو هم "پالوما " ست که در زبان اسپانیایی به چم کبوترست . Paloma

و اما  هم اکنون  دست راستی های اسراییل و امریکا  از پرواز کبوتر آشتی  در خاورمیانه درهراسند  و ایرانیانی هم چند  انتر انی هستند که با دایره زنگی جنگ طلبان  می رقصند . اینک ما مسئول هستیم که فریاد صلح جویی خودرا به گوش همه ی جهانیان برسانیم .
*************************
* مرغ آوا یا مرغوا فال‌بد
مروا به چم فال خوب است مثلا حلوای نذری که می آردند در جواب می گفتند مرواش هزار سال باشه !

گل سرخ ملکه گل ها

بخش یکم
گل سرخ ملکه ی گل ها
تورج پارسی
Persian rose
Queen of the Flowers
the rose ,a symbol of love and beauty, was ‚called˝ Queen of the Flowers ˝ by the Greek Poet Sappho , in the 9th century . the Persians produced rose oil for perfumes called atter of rosr, meaning the fat of the flowr and persian poet az Rumi drew strong connections between the rose and spritual epiphany.
یکى از روزهاى گرم واشنگتن بود  ، با کالسکه داریوش نوه ام به مغازه اى صابون فروشى وارد شدم تا از هواى خنک آنجا بهرمند شده و خریدی هم بکنم  چششم به صابونى افتاد به نام Persian rose Queen of the Flowers، یک باره بوى اردیبهشت شیراز بوى گل سرخ میمند یا بهتر بگویم " گلابدان پارس "و باغ های شیراز و آتش زرتشت به مشامم رسید ، بی پرو ابگویم  که " بی دولت می مست کردم "  به یاد رند شیراز افتادم ،حق داشت که بسراید  "حاشا به موسم گل ترک "مى " کنم ، به راستى چگونه می شود در بهار که "سرزمینت خال هفت کشور مى شود" و " شاخ گل سرخ را وقت نثاران مى رسد  ترک " آتش تابناکى بکنى که زرتشت هم  در زیر خاک خواستارش هست ؟ حالى ماییم و این همه یک جا که  خود دولتى است پاینده . هنوز در مغازه ی کوچک صابون فروشی ایستاده ام اما در شیرازم ، شیرازی که به گفته ی صورتگر :
هر باغبان که " گل " به سوی برزن آورد
شیراز را دوباره به یاد من آورد
براستی در شیرازم ، چه پری و چه پروازی سرشار می شوم از صدای حافظ در کوچه باغ  های قصرالدشت :
غنچه ى گلبن وصلم ز نسیمش بشکفت
مرغ خوش خوان ، طرب از برگ " گل سورى " کرد
یا: به چهره ى " گل سورى  "نگاه مى کردم
که بود در شب تارى به روشنى چو چراغ
گل سوری = گل سرخ
آگاهیم که  در راستاى تاریخ ، سرزمینى که دلش از دشمن و دروغ  به اندازه ى ابر بى باران " وریتره " خونین بود ،  پردیس ساخت و گلزار جهان را آراست .تا جایی  که خارجیان هم گیاهان سودمند ش را بشناختند و در کشور خود بکاشتند " ایران از آغازتا اسلام ۲۰۳ /رویه ی یک
در این روند شایان توجه است که  ادبیات پارسی چه به جا  پژواک محیط طبیعى گردید و به راستى  گلریز شد و "بو " در آن مفهوم  و شناسنامه اى دیگر گرفت . گل بر رخت و سفره مان نشست و چهره نماى دختران مان گردید .
منم گل برگ و گل بوی و گل اندام
گلم چهره ، گلم گونه ، گلم نام / ویس رامین دختر گورابی در دیدار با رامین و شناسندن خود .
مرا مادر به زیر " گل " بزادست
گلی خوشبوی نام من نهادست / همان
گلاب ، گل آیین ، گل آذین ، گل آرا، گل آسا، گل افروز ، گلاب ،گلابتون ، گل برگ ، گل آفرید ، گل افشان ، گلاله ، گل اندام ، گل آور. گل آویز، گل بار، گل باران ، گلباش، گلبان، گلبانگ ، گل بانو ، گل برگ ، گلبن ، گلبو، گل بهار ، گل به ، گل بیز ، گل بی بی . گلپاد، گلپر ، گل پری ، گل پیکر ، گل تن ، گلچهر، گل چهره ، گل چین ، گلخند ، گل دار ، گل دخت ، ، گل دسته ، گلدیس ، گلرخ ، گل رخسار ، گلرنگ ، گلرو، گلریز، گلزاد ، گلزار ، گل سان ، گلستان ، گل شهر ، گل فام ، گلک . گلگون . گل ماه ، گل مر ، گلنار ، گلنار ، گل نام ، گلنوش گل وش ، گل گونه ، گلی ، شه گل ،ناز گل ، بی بی گل و....
حتا بسیاری از زنان گیتی نیز نامشان " گل سرخ " یا " رزا"  است به ویژه زنان روسی po3a وРозалина , یا در انگلیسی rosalina  یا در ارمنی րոզա
ذوق و دلشادی بهارانه است که مردم شیراز با " بهار " و " گل سرخ " نام خانواده را زینت می دهند ، چنانچه به خواهر شوهر اگر شوهر کرده باشد " بهار دوسی " و اگر شوهر نکرده باشد ؛ غنچه دوسی " و زن برادر یا زن کاکا را نیز با واژه ی گل می آرایند و " گلدوسی " می نامند .
پیش بهار دوسیت ، غنچه دوسیت به گل دوسیم گفت
تو باغی و من غنچه ی سرخ جومولوشم /  جومولو = دوقلو .بیژن سمندر  
معناى گل در فرهنگ ایران همان گل سرخ است  که در شعر حافظ یک بار به نام "گل پارسى" هم جلوه گر شده است . منظور حافظ از " گل پارسى " گل سرخى است که در فارس مى روید
از گل پارسى ام غنچه ى عیشى نشگفت
حبذا دجله بغداد و مى ریحانى .خانلری  غزل شماره ۴۶۳
در کشور سوئد نیز گل سرخی هست به نام Rosa Persica یا persisk ros که درست ترجمه ی گل پارسی است
 دربرهان قاطع زیر نام گل پارسى  : به ضم اول و کسر ثانى نام گلى است به غایت سرخ  و خوش رنگ و آنرا گل سد برگ و گلنار فارسى هم گویند ،گل سرخ معروف است یعنى هر گل که سرخ باشد و کنایه از آفتاب عالمتاب هم هست
پر از شکوفه ی نارنج گشته دامن باغ
که تا به پیش تو گلچهره با نثار آید
به " سرخ گل " همه غوغای چهچه است و خروش
که نا شکفته به بوئیدنش هزار آید / فریدون توللی
گل ، گل سورى ،گل حمرا، گل نوروزى ، گل سد برگ ، گل لعل ، گلنار ، گل بوسونی همه به معناى گل سرخ است . گلاب نیز که در پزشکى ، شیرینى پزى ، آیین نوروزى و دینى کار برد دارد از فراورده ى گل سرخ است و نشان دهنده این است که واژه ى گل ،مفهوم گل سرخ را دارد. چنانچه در ۱۲۴ بیت  از شعرهاى حافظ واژه گل = گل سرخ آمده و در یک ‌بیت هم گل حمرا . در برهان قاطع گل به معناى اخگر آتش نیز آمده است و کنایه از آفتاب جهان تاب هم هست به همین معنا و رنگ,  این قلم میان " آتش " و "گل سرخ " پیوند ی مى بیند !
به راستی گل سرخ به شادی می شکوفد و پیام آور شادمانی است و " گل زرد " نشانواره ی درد و اندوه چنانچه در نامه ی سوم ویس به رامین آمده است :
گل سرخی نگارا من گل زرد
تو از شادی شکفتی و من از درد
در ترانه های محلی فارس گل = گل سرخ به معنای اروس هم هست ، چنانچه در واسونک شیرازی گاه آوردن اروس خوانده می شود :
یک اتاق خالی کنین ، فرش گل کاری کنین
گل میاد خونه شما ، گل را نگهداری کنین
دوستان اروس پاسخ می دهند :
گل نمی دیم ببرید ، سمبل نمی دیم ببرید
جون زلفای شازده دوماد ، زود نمی دیم ببرید
از واژه اوستایىvarða یا varz یا varda فارسی باستان تا vard یا vartپهلوی ساسانی تا rose امروزی
در اوستایی گل سرخ را " ورز " نامند ، همین واژه در پهلوی ساسانی vard یا vart  است ( درزبان های هندو اروپایی دال و ت قابل تبدیل ند ) در واژه سهرورد که شهری است در استان زنجان واژه ورد =گل سرخ ،پهلوی را آشکار می بینیم .
ز آتش برون آمد آزاد مرد
لبان پر زخنده به رخ همچو " ورد " / شاهنامه
وردا varda در دگر گشت زبان شناسی خود به vŪla سپس به vel ول درآمده است
ولم دورست و احوالش ندونم
یکی خواهم که پیغامش رسونم
خداوندا ز مرگم مهلتی ده
که دیداری به دیدارش رسونم / ترانه های محلی فارس
در این فرگشت سرانجام vi به gu تبدیل گشته ، این تغیر را در واژه ی gushtaasp= vishtaaasp و gol = vel می بینیم .
واژه ورت به زبان ارمنی و آرامی راه می یابد ، عرب نیز آنرا به معنای گل سرخ و رنگ سرخ بکار می برد . درزبان ارمنی از wart اوستایی نام زن و مرد ساخته شده است :
Nevart نوارت نام زنانه
Zevart زوارت نام زنانه
Norvart نوروات نام زنانه
Vartohi وارتوهی نام مردانه
Vartanoush وارتانوش نام زنانه
Vartan وارتان نام مردانه
سرانجام این واژه اوستایی با بوی خوش خود به غرب می رسد ، چنانچه یونانیان آنرا به
wroδon ورودون ῥόδονبکار بردند . این واژه در فرگشت خود در زبان یونانی نخست roδonو پس تر به roδ جلوه گر شد و کم کم در کشورهای اروپایی rose و rosa گشت
( واژه red در انگلیسی نیز با rhodoggunehپیوند دارد ،

بارم گل سرخ میمند و شراب خلرست آواز بانو

بارم گل سرخ میمند و شراب خلرست  آواز بانو

عاشقانه ای دردستگاه  شور
تورج پارسی

با قافله آمدم ،
بارم گل سرخ میمند و شراب خلرست  آواز بانو .
***
 در میان دم و باز دم گندمزار ،
 به آخر تو رسیدم 
 تو که در فراسوی بودن ،
 گوارا نشسته ای .
***
بوی تبسم می دهی  آوازبانو
 و در آستانه ی کوی مستی و راستی ،
آمیختن آه و ماه ،
 تمام هستیم جهانی می شود ،
 از نام  بلند تو .آوازبانو....
***
با قافله آمدم ،
بارم گل سرخ میمند و شراب خلرست آواز بانو
 ۷ جون ۲۰۱۰

Culure Night in Uppsala


Kulturnatten i Uppsala
 Culure Night in Uppsala
شب فرهنگی اپسالا
تورج پارسی
چهاردهم سپتامبر دوهزار سیزده
ساعت دو روز  چهاردهم سپتامبر  ۱۹۸۹ برنامه ای در شهر اپسالا به نام شب فرهنگی آغاز گردید که هر ساله درهمین روز بر گزار می گردد. شهر پر جنب و جوش می شود، مردم  از شهرهای پیرامون به اپسالا می آیند و شهر  رخی دیگر می گیرد. برنامه ها شامل موسیقی ، رقص ، تاتر ، شعر خوانی ، قصه خوانی  و..... دکه های فروش خوراک همه جا برپاست و چون از همه ی ملیت ها در این شهر زندگی می کنند بوی خوراک نمودار جغرافیایی  به خود می گیرد . امروز من با حضرت ابراهام ابرهام آهنگ پیادروی داشتیم و یله شدن در آفتاب که هنوز " گرمابخش " است ،  ما از جمعیت و شلوغی  فراری و به دنبال جای بی سر صدا می گشتیم که یافتیم و خودرا به  گرمین دست  آفتاب دادیم ! شگفتا به تغیرات محَیط زیستی که در سوئد کاملا آشکارست ! سپتامبر و گرما آن هم در سوئد !!!!  در پیاده رو چشمم به جمال و کمال این گل دلربا افتاد که چشمان شمارا نیز به دیدنش فرا می خوانم . با مهر همیشگی