آه تاتیانا من تنها یم
تورج پارسی
بر ترویکا سوارم صدایت را می شنوم تاتی
" مادر می گفت: پسرکم
اگر از جاده خسته شدی،
وقتی در پایان راه به خانه رسیدی،
دستانت را در ولگا رها کن...."
آه تاتی !
ترویکا مرا به بیابانی برد
تاتی ولگا دیگر فقط یک نام است در حافظه ای که خاموش است
سال هاست خاموش و خاموش است
بیابان تنهاست ،
من تنهایم و اسب ها مرده اند تاتی
دست هایم را کجا بشویم ؟
۱۹۹۷ ویرجینیا
ترویکا در زبان درشکه ای است که با سه اسب کشیده می شود