از نگاه تا دیدار
تورج پارسی
از نگاه تا دیدار
هنگامه ای شد مرد را ،
آنچنان جاری ،
که رود را چنین موهبتی نبود
ناگهان از کدام سو رفتی ،
که باد ناله ی مرد را ،
همچنان تکرار می کند .
ازکدام سو رفتی ؟
از کدام سو ؟
بیست و سوم دسامبرنودو هفت
همایش شاهنامه پژوهی در دانشگاه اپسالا برگزار شد .
تورج پارسی
روز های پانزدهم و شانزدهم اکتبر ۲۰۱۱در دانشگاه اپسالا همایش شاهنامه پژوهی برگزار شد . این همایش به کوشش دکتر فروغ حاشا بیکی با همکاری گروهی از دانشجویان سامان یافت ،جا دارد در اینجا از همگی به ویژه دکتر فروغ سپاسگزاری بکنم . افزون بر شاهنامه پژوهان " گرد آفرید " نقال نامور نیز مجلس آرایی کردند . گردآفرید شاید نخستین زنی است در تاریخ معاصر/در گذشته هم شاید زنی نقالی نکرده باشد / که پا به این کار گذاشته است ،وی ترس به خود راه نداده و زنانه و استوار در قهوه خانه ها در کنار استادان مرد این حرفه را آموخت . در این ره بس خون دل خون خورده از کنایات و حرف های آن چنانی مردانه !!چرا که همگان نقالی ، این حرفه ی رو به زوال را ملک شخصی مردان می دانستند ! اماگرد آفرید هم گردآفریدوار ،وارد عرصه ی نبرد شد و آوازه اش به همه جا رسید آن چنانچه همایش های دانشگاهی در زمینه ی شاهنامه پژوهی نیز قلمرو کارش گردیده است .
سخنرانان عبات بودند از ؛
دکتر Dick Davis
دکترمنصور رستگارفسایی
دکتر Judith Josephson
دکتر Ashk Dahlén
دکتر علی حصوری
دکتر سید اختر حسین
دکتر Charles Melville
دکتر Gabreilla van den Berg
دکتر محمد جعفر یاحقی
دکتر کارینا جهانی و بهروز برجسته دلفروز
محمود حسن آبادی
دکتر جلیل دوستخواه
دکتر ناصر کرمی
دکتر روشن رحمان
مهندس فرهاد ودا
همایش با خوبی و خرمی به پایان رسید ، اما روز ۱۶ اکتبر استاد دوستخواه در هتل به زمین خورد ، در بیمارستان بستری و پایش جراحی شد ، همگی از شنیدن این خبر متاثر شدند .
در این همایش شرکت دو پژوهشگر جوان یکی دکتر ناصرکرمی اقلیم شناس و دیگری فرهاد وداد برای من قابل توجه ویژه شد . برای من دیدار پژوهشگران به ویژه دکتر دوستخواه و دکتر رستگار فسایی غنیمتی شد که به حساب عمر بر
شمردمش
فرهاد وداد، نویسنده کتابهای «روشهای فیزیک در بررسی شاهنامه فردوسی»، «رازگونههای داستان بیژن و منیژه در شاهنامه فردوسی» و «دیدگاه انگارشی بر شاهنامه فردوسی» است . در این همایش وداد " با بهره گیری از فیزیک ستاره شناسی از داستان بیژن و منیژه در شاهنامه فردوسی راز گشایی کرد " هم چنین در این پژوهش " نشان داد که که فردوسی این داستان را همچون نگمه هایی عاشقانه برای همسر خود در طول دوران بارداری وی به نظم در آورده است "
دکتر ناصرکرمی درباره ی " طبیعت محوری و زیست بومی گرایی به عنوان نو شونده ترین میراث معنوی ایران باستان مستندات و ارجاعاتی از شاهنامه ارائه داد .
دکتر کرمی بسیار عالمانه در دو جدول یک و دو تفاوت دیدگاه اکولوژیکی در ادیان و و تفاوت دیدگاه اکولوژیکی در فلسفه اخلاق را بررسی نمود ،به جدول یک و دو نگاه بشود .
درچهار سوی گریه و آه
تورج پارسى
تا خانه ات آبنوس،
تا خانه ات که در چهار سوی گریه و آه ،
در شرق معبدی از واژه های سرد وتلخ قرار دارد ،
هزاران ماه و خورشید وستاره ،
بر دوشم گرفتند ،
هزاران هزار بوته ی بالغ ،
آواز شبانه ی رویای آفرینش خواندند ،
تا مرا که پر از شوق آب و آیینه و کشار بودم ، ❊
پیشواز کنند .
آبنوس به تو رسیدم ،
که متکایت پر از قصه
پرازغصه است .
گریه نکن رهگذر همیشگی ره کوره های بی چراغ ،
بیا با من که شاعری خنیاگرم ،
با من که با آهو و گیاه سرخس از یک تبارم ،
و چشمانم با برگ های مدرج تاریخ همریشه است ،
بیا و غصه و قصه ات را بهر کن ،
یک بهر برای تو ،
یک بهر برای من آبنوس .
همیشه کسی هست آبنوس ،
همیشه کسی هست که خود قصه ست ،
و قصه اش پرازغصه ست ،
همیشه کسی هست که رختش از هزاران هزار ،
واژه ی نر و ماده ی درد ، دوخته شده است ،
همیشه یک اتفاق ساده ،
تا رویای ماسه و آب ادامه پیدا می کند ،
همیشه آغاز سخت است و ترسناک ،
همیشه آبنوس همیشه چنین بوده و هست .
من خود در شبی که هم ماه بود ،
هم ستاره و خورشید ،
از بوسه ی مهتاب بر رخ نیلوفر آبی ،
در غاری در افق زاده شدم ،
اما ، اما همیشه ،
در قهوه خانه های میان راه ،
رویایم را گم می کنم ،
دوباره و چند باره دستپاچه می شوم ،
چرا که باید راه رفته را بازگردم ،
تا از اول شروع کنم ،
گفتم همیشه آغاز سخت است آبنوس .
همیشه چنین بوده و هست .
چه بایدمان کرد ؟
چرا باید ترسید ،
چرا باید ایستاد ،
افق باز و روشن است ،
باغی در من می روید ،
آب پیغامی از آیینه می آورد ،
در امتداد رویای زمین راه می روم ،
آبنوس بدرود با تو ،
سگت را از سوی من ببوس ،
بگذار باقی قصه را سروش * در پگاه شدن دوباره بخواند ،
سگت را از سوی من ببوس ،
تا دیدار آبنوس
...........
اپسالا .سوئد۱۹۹۸
*کشارkoshaar
اسپند
❊ سروش : روز هفدهم هر ماه در سالشمار زرتشتی به نام این ایزدست . اوست که در پگاه آواز سر می دهد ، تا بر خیزیم و در آبادانی جهان همراه شویم .
به نگاره گر ارجمند کامران رستمی نوشتم : درود. امید که به وبهترباشی، آیا می توانم تابلویی که کنارش ایستاده ای در سایت بگذارام اگر شرحی نیزبر آن بنگاری. با مهر همیشگی .....
پاسخ دادند : با تشکر از شما استاد گرامی این لطف شما باعث خوشوقتی منه این کارم حکایت حضرت سلیمان و آن دو مادری که در همسایگی هم زندگی می کردند و زمانی که کودک یکی از آنها مرد و او با عوض کردن کودک مرده خویش با کودک همسایه سعی در فریب او را داشت که کار به حکمیت سلیمان حکیم رسید که دستور داد که غلامش کودک را به دو نیم کرده و به دو مادر دهد که مادر واقعی بچه جلو آمد و گفت که دروغ گفته و کودک مال آن زن است که آنجا معلوم شد مادر واقعی بچه همان زن است در کتاب مقدس شرح کامل این حکایت نوشته شده و من بر این اساس شروع به ساخت این کار کردم
از کامران سپاسگزاری می کنم امید که باز کارهایش را در دید همگان بگذاریم . با مهر همیشگی