زنده یاد پرویز شهریاری به خاک سپرده شد

زنده یاد پرویز شهریاری به خاک سپرده شد


• مراسم به خاک سپاری استاد، باحضور بیش از ۱۰۰۰ تن از گروه های گوناگون اجتماعی در «گورستان قصر فیروزه» برگزار شد و در این مراسم عده ای از دوستان و شاگردان وی سخنرانی کردند ...

اخبار روز: www.akhbar-rooz.com
شنبه  ۲٣ اردیبهشت ۱٣۹۱ -  ۱۲ می ۲۰۱۲



سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز    مرده آنست که نامش به نکویی نبرند

اخبار روز - گزارش دریافتی: پگاه روز ۲۲ اردیبهشت ۱٣۹۱؛ استاد پرویز شهریاری؛ یکی از چهره های ماندگار ریاضیات در ایران، و یکی از کوشندگان بلند آوازه و دراز پیشینه ایران دوستی و دموکراسی خواهی؛ چشم از جهان فرو بست. برپایه آگاهی رسانی کم دامنه رسمی و نارسمی، در ساعت ۴ پس از نیمروز، گروهی از مردم برای گرامیداشت یاد و به خاکسپاری پیکر استاد، در جایگاه مدرسه "فیروز بهرام" درخیابان چرچیل گردهم آمده بودند. در همین ساعت، این گروه از مردم برای برگزاری مراسم، با چند دستگاه اتوبوس و خودروهای شخصی خود، رهسپار "گورستان قصر فیروزه" شدند. در دست برخی از آنها، پیکره هایی از زنده یاد شهریاری و شعر "من مرگ هیچ عزیزی را باور نمیکنم"، دیده میشد. گفتگوهای شخصی باشندگان مراسم، پیرامون منش ستم ستیز استاد دور میزد که هیچگاه در برابر زورگویانُ سر خم نکرده بود. برخی از همکاران او در میان باشندگان، بر پشت کار شگرف شهریاری در انجام کارهای روزانه خود، از جمله برگشتن بیدرنگ او به دفتر کارش پس از یک تکه برداری مشکوک به سرطان یاد میکردند. او گفته بود، کار نکردن من، جلو مردنم را نمی گیرد (نقل درونمایه).
در ساعت ۵، مراسم مذهبی زرتشتی در کنار پیکر غرقه درگل استاد، و باحضور بیش از ۱۰۰۰ تن از گروه های گوناگون اجتماعی از جمله شاگردان، دانش آموختگان، و همکاران استاد در مجله چیستا و دیگر پهنه های علمی، و نیز گروهی از کنشگران اجتماعی و سیاست ورزان شناخته شده؛ برگزار شد. بیشتر این باشندگان، نازرتشتی بودند. مراسم توسط موبدان برگزار شد. پس از آن، پیکر استاد در فضای آکنده از عطر عود گورستان قصر فیروزه، به خاک سپرده شد. برپایه فرهنگ زرتشتی، در این مراسم، نه کسی رخت سیاه بر تن داشت و نشانی از مویه گری های ناخوشایند متداول در ایران، به چشم می خورد.   
پس از خاک سپاری، مراسمی در تالار سخنرانی گورستان قصر فیروزه، برگزار شد. در این مراسم، نخست آقای سروش پور یکی از هموندان نسبتاً جوان جامعه زرتشتیان ایران و از شاگردان پرویز شهریاری، به سخنرانی پیرامون شخصیت علمی و اجتماعی استاد، پرداخت. او نیز فرون بر جایگاه علمی برجسته پرویز شهریاری، بر ویژگی دروغ ستیزی او انگشت می فشرد. آقای سروش پور، در گذشت پرویز شهریاری را برای ایرانیان، و زرتشتیان جهان، تلخ و ناگوار خواند، و با خواندن شعری از هوشنگ ابتهاج، به سخنان خود، پایان داد.
پس از سخنان آقای سروش پور، آقای اسفندیار اختیاری نماینده زرتشتیان ایران در مجلس به سخنرانی پرداخت. او هم هنگام با اشاره به جایگاه علمی استاد، در گذشت استاد شهریاری را برای ایرانیان و همه زرتشتیان جهان، به همان اندازه ناگوار و تأثیر گذار دانست، که درگذشت یا کشته شدن کیخسرو شاهرخ (ارباب کیخسرو) در سال ۱٣۱۹ خورشیدی.
پس از آقای اختیاری، خانمی که از چهره های علمی جامعه زرتشتی و دوستان و همکاران استاد بود، سخنرانی کرد. او نیز با اشاره به جایگاه علمی زنده یاد شهریاری، با خواندن شعری از سعدی و بیت "سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز، مرده آنست که نامش به نکویی نبرند"، به سخن خود پایان داد.
پس از آن، برگزار کننده نشست، از آقای محمدعلی عمویی خواست به سخنرانی بپردازد. عمویی، در میان کف زدن های شدید و درازمدت باشندگان نشست، پشت میکروفون رفت، و با آغاز سخن او، همه همهمه ها در تالار، فرو نشست. عمویی گفت: "پرویز فزون بر آنکه یک ریاضی دان بزرگ بود، یک انسان بزرگ و آزادمنش نیز بود که همواره برای گسترش عدالت اجتماعی تلاش کرد و هیچگاه از این کار باز نایستاد. چه هنگامی که در زندان های طولانی و زیر فشار بود، و چه هنگامی که در کلاس ها درس می داد. ... او به شاگردانش، پیش و بیش از هر چیز، انسان بودن را می آموخت. و اینکه در راه دراز عدالت خواهی، رنج های بسیاری را باید به جان خرید. ... او پیش و بیش از آنکه یک استاد ریاضی باشد، یک ایرانی شرافتمند بود". عمویی، در حالیکه بغض گلویش را گرفته بود، با یادآوری روش شهریاری در آخرین سخنرانی های خود، گفت "دیگر حرفی ندارم". کف زدنها و تشویق عمویی توسط باشندگان تالار، آنچنان دراز و پرشور بود، که برگزارکننده چند بار از باشندگان خواست که درجای خود، بنشینند تا نشست ادامه پیدا کند.
پس از محمد علی عمویی، آقای رسول مهربانی و یکی دو تن دیگر نیز سخنرانی کردند. آقای مهربانی، برخی از سرمقاله های نشریه چیستا را برای باشندگان خواند، که اندیشه سیاسی استاد شهریاری در جهان امروز را نشان میداد. در پایان مراسم، هریک از باشندگان زیر لب زمزمه میکردند که "من مرگ هیچ عزیزی را هرگز نمیکنم".   

راهش پایدار و پر رهرو باد.
۲۲ اردیبهشت ۱٣۹۱، ساعت ۶ پس از نیمروز

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد