نیمای کوهستان و یادمان جاری اش ....... ....................... از نامه ی فرهیخته ارجمند شراگیم یوشیج فرزند نیما به من : 13
دی ماه سال1391 مطابق با دوم ژانویه سال 2013 میلادی. سالروز سکوت و آرامش
جاودان نیمای بزرگ را گرامی بداریم و چشم در راه همه ی فرزندان بیدار چشم و آزاد اندیش ایران زمین در ادامه این راه بس دشوار می مانیم. یادش یاد باد و خاطرش گرامی.. >>>>>>>>>>>>> نیمای کوهستان و یادمان جاری اش ....... " کهنه " و " نو " در ستیز بى درنگ تورج پارسی با
یاد همیشگی انسانی فرهیخته که ساختمان بحور عروضی را خوب می شناخت و با
آن می زیست اما به گفته ی رند شیراز " طرحی نو در انداخت " زبان فرانسه
را می شناخت و همین شناخت به وی یاری رسانید که در شعرنیز" پا از گلیم خود "
بیرون نهد ! یعنی بحور عروضی پاسخگویش نبود رختی دیگر براندام خویش می
خواست ! آنگاه
که در جامعه ی مفلوک در سنت ، اندیشه از " رنگ " دیگر سخن به زبان آورد ،
سنت با چنگ و دندان رودرویش می ایستد ، شکلک در می آورد ، کنایه ها به
سر رویش می پاشاند تا بتواند " طرح نو " را خفه کرده و "سلطنت سنتی "خودرا
با توان بیشتری همچون گزمگان حکومتی بر چهار راه و گذرگاه ها بنشاند! که
یعنی : فضولی موقوف ! در اصول هم که بنگری همیشه به گفته ی استاد زنده یاد آریان پور : " کهنه " و " نو " در ستیز بى درنگ قلب هر چیز است یک میدان جنگ در
اینجا هم نویی را می بینیم به نام نیما و کهنه هایی که با کسوت سلطانی در
میدان گاه بیان پدیدارند .اما نیما ی فرزند کوهستان رهروی نیست که دور
خود بچرخد یا زبان در کشد، شعرش را می خواند و " صادق هدایت " است که می
داند و می شناسد که " رنگ " نوی است و " بار " تازه ای است که نیما آورده
،از جای بر می خیزد با دست و زبان آفرین ها می گوید ش !
و نیما ی یوشیج هوای کوهستانی روستایش را به" شهر شعر "می آورد و هوارا
تازه می کند . من نیازدیدم که نیما را از ۱۳۰۰ با " قصه ی رنگ پریده " پی
بگیرم تا برسم به " افسانه " در سال ۱۳۲۹ و سپس " مانلی " در۱۳۳۶ .در این
پیگیری و همه ی فراز نشیب های زمانه ، آشکار شد نیما دیگر " ناشناس " نیست
آشنای آشناتر از آشناست ! چرا که بن بستی را گشود و روندگاه تازه ای را
در ادب ایران ساخت . در این روندگاه ، هر رونده ای ره خویش را بر گزید
و........چراغی پشت چراغی فروزان گشت یا به گفته ی آرش نورافروز: گشت
زمستان همه جا لاله گون دو
سال پس از سرایش مانلی نیما در می گذرد اما چراغ روندگاهش هم چنان
فروزان است که فروزان ، وی راپاس می داریم شمعی برمی افروزیم و به ارج
همیشگی اش از جای بر می خیزیم . با مهر همیشگی وبسایت رسمی نیما یوشیج www.nimayoushij.com
یاد بعضی نفرات نیما یوشیج یاد بعضی نفرات روشنم میدارد: اعتصام یوسف حسن رشدیه قوتم میبخشد ره می اندازد و اجاق کهن سرد سرایم گرم می آید از گرمی عالی دم شان نام بعضی نفرات رزق روحم شده است وقت هر دلتنگی سویشان دارم دست جرأتم میبخشد روشنم میدارد