
یاداشت روزانه
تورج پارسی
نهم مه دوهزار سیزده
دانش یعنی چرایی هر موضوع ! پیگیری روابط علت و معلول و دین یعنی نپرسیدن ، بلکه پذیرفتن ! باور به یک قدرت بی چون چرا ناشناخته ! اطاعت کورکورانه آن هم به شکل توارثی !
دانش می گوید : ماده همیشه بوده و خواهد بود ، قدیم است و همیشگی
گفت این عالم " قدیم " و بی " کی " است
نیستش " بانی " و یا "بانی " وی است
اما دین همه چیز را آفریده شده می داند تا مدعی گردد پس آفریننده ای هم هست .
اگر دانش را بپذیریم دیگر نمی توان به " آفریننده " و نیروی " همه کاره ی قدرتمند یا المذل/خوارکننده/The Dishonourer
آری گفت ! چرا که دانش به توهمات آری نمی گوید !
و اما :
ساختن مسجد در دانشگاه یعنی تحمیل بیمارگونه ی دین بر دانش ! دو مقوله ی نا هم ساز ! در همین رابطه توجه را به نامه ی صادق هدایت جلب می کنم.
پاراگرافی ازنامه شماره ۳۳ هدایت به دکتر شهید نورایی
۲۹ سپتامبر ۱۹۴۷ / دوشنبه ۶ مهرماه ۱۳۲۶
و حالا که دکتر صدیق برگشته شورای وحشتناکی از " آخوندها " تشکیل داده و معتقد است که در" تعلمیات دینی مدارس " مسامحه شده و باید جبران بشود .
دکتر ناصر پاکدامن در حواشی کتاب می نویسد : از آغاز سال تحصیلی مهرماه ۱۳۲۶ " تعلمات دینی " در دبیرستان ها اجباری شد و درس " فقه "وارد برنامه ی تحصیلی مدارس متوسطه گردید ...
با توجه به گفته عیسی صدیق در واقع زمینه ی ساختن مسجد در دانشگاه هم کم کم بر زبان می افتد :
در تاریخ پانزدهم شهریور هزار سی سد و بیست هفت یعنی یازده ماه پس از اجباری شدن تعلیمات دینی " اعضای انجمن معارف اسلامی " دانشجویان طی نامه ای رسمی از دانشگاه و " اولیای امور " تقاضا کردهاند که برای رعایت حال دانشجویان ، تصمیمی دربارة ساختمان یک مسجد آبرومند ، اتخاذ نمایند که دانشجویان بتوانند در آنجا به عبادت بپر د ازند !!!
سرانجام در تاریخ ۲۲ مهر ماه سال ۱۳۴۵ مسجد دانشگاه تهران افتتاح شد. و اعضای انجمن معارف اسلامی !! نمازشان را در خانه نخواندند و در مسجد به جای آوردند ! و با رسیدن آخوند به قدرت تمام " دانشگاه مسجد " شد !!!
عیسا صدیق کیست ؟ این حضرت در ساال ۱۲۹۰ خورشیدی جز اولین گروه دانشجویی بود که به فرانسه فرستاده شد !!!!! البته ایشان را باید به قم یا نجف می فرستادند نه فرانسه !