هدایت و سرزمین رجاله ها

هدایت و سرزمین رجاله ها !
تورج پارسی
نخستین روز از اکتبر دوهزار سیزده

هدایت حتا جایی نیافت که در زادگاهش دست به خودکشی بزند ، سرانجام در بلاد کفر این توفیق را یافت ، از سرزمین رجاله ها فرار کرد زیرا به این نتیجه رسید  که : تنها مرگ است که دروغ نمی گوید . ....
دیروز به کتابخانه شهر سری زدم کتاب خاطراتی از صادق هدایت کار م. ف. فرزانه را نیاز داشتم که باید در نوبت می ایستادم تا چندروزی ، اما به کتاب تازه چاپی را که یک سلسله مقالات است و به کوشش علی دهباشی منتشر شده دست یافتم و دیشبم را با آن پر کردم ، برخی از این مقالات را پیشتر ها خوانده بودم چند تایی هم بود که فقط دو تای آن  توجه ام را به خود گرفت . در اینجا شرح حال هدایت به قلم خودش را می آورم تا بیشتر بشود به این " بوف کور " نزدیک شد آن هم در نهایت یک طنز ظریف :
شرح حال هدایت به قلم خودش
من همان قدر از شرح حال خودم رم می کنم که در مقابل تبلیغات امریکایی مابانه . آیا دانستن تاریخ تولدم به درد چه کسی می خورد ؟ اگر برای استخراج زایچه ام است ، این مطلب فقط باید طرف توجه خودم باشد گر چه از شما چه پنهان  با رها با منجمین مشورت کرده ام اما پیش بینی آنها هیچ وقت حّقیقت نداشته .اگر برای علاقه خوانندگانست باید اول مراجعه به آرا عمومی آنها کرد ،چون اگر خودم پیش دستی بکنم مثل این است که برای جزئیات احمقانه زندگیم قدر و قیمتی قایل شده باشم ، به علاوه خیلی از جزئیات است که همیشه انسان سعی می کند از دریچه چشم دیگران خودش را قضاوت بکند و از این جهت مراجعه به عقیده ی آنها مناسب تر خواهد بود ! مثلا اندازه ی اندامم را خَیاطی که برایم لباس دوخته بود بهتر می داند ! و پینه دوز سر گذر هم بهتر می داند که کفش من از کدام طرف سائیده می شود، این توضیحات همیشه مرا به یاد بازار چارپایان می اندازد که یابوی پیری را در معرض فروش می گذارند و برای جلب مشتری به صدای بلند جزئیاتی از سن و خصایل و عیوبش نقل می کنند .
از این گذشته شرح حال من هیچ نکته ی برجسته ای دربرندارد نه پیش آمد قابل توجهی در آن رخ داده نه عنوانی داشته ام نه دیپلم مهمی دردست دارم نه در مدرسه شاگرد درخشانی بوده ام ، بلکه برعکس همیشه با عدم موفقیت رو به رو شده ام در اداراتی که کار کرده ام همیشه عضو مبهم و گمنامی بوده ام و روسایم از من دل خونی داشته اند به طوری که هر وقت استعفا داده ام با شادی هذیان آوری پذیرفته شده است ، روی هم رفته موجود وازده ی بی مصرف قضاوت محَیط درباره ی من می باشد و شاید هم حقیقت در همین باشد !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد