روزنامه ی توفیق و یادش که به خیر هست و به خیر باد !

روزنامه ی توفیق و یادش که به خیر هست و به خیر باد !
تورج پارسی
نهم نوامبر دوهزار سیزده
شعار رو صفحه ی نخستش هم "شب جمعه " دو چیز یادت نره بود  که اولی را نمی نوشت چون اهالی اهلش می دانستند !!! دوم هم خریدن روزنامه توفیق بود !
و کسی در آن زمان  در توفیق از پرنده بوتیمار یا غمخورک نوشت نا گفته نماناد که این پرنده از خانواده ی لک لک هاست و  در افسانه آمده است که کنار دریا می نشیند اما آب نمی خورد مبادا دریا خشک بشود !  برای این مرغ حکایتی دیگر هم درست شدکه این مرغ هنگام خوابیدن پاهایش را رو به آسمان می گیرد مبادا آسمان  بیفتد پایین ! شوخ طبعی در توفیق نوشت به این پرنده حالی بکنید که دست کم شب جمعه مرخصی بگیرد چون در این شب  پاهای زیادی رو به بالاست !!!!!!چون مردم در شب جمعه دو چیز یادشان نمی رود ، دوم توفیق !!!!!
در رابطه باهم همین بو تیمار شعر زیبایی نصرت رحمانی دارد که سال ها زمزمه اش می کردیم :
مرغ اندوه است بوتیمار
   مانده در افسانه‌های کهنه نامش
   قصه‌اش ورد خموشان است
  همدم امواج دریای خروشان است
  بوتیمار
.......
.......
......
  لیک او چشمان جوشان را
پاسدار پیکر دریای خواب‌آلود کرده
اشک می‌ریزد
از لب ساحل نمی‌خیزد
اشک می‌ریزد مبادا آب دریا خشک گردد
و توفیق ، توفیق داشت  و گه نیز توقیف می شد از  توفیقیان به گمانم ارجمند مان نوح مانده است مردی که در سینه اش تاریخی دارد ، تاریخی غمناک اما شورانگیز ، عمرش دراز بادا
توفیق پایگاهی بود که در آن همه حقایق زیر لفظ طنز گفته می شد از شعر تا کاریکاتور و .....
به راستی روزی بود روزگاری بود که به سر رسید ! اما یادها می مانند یادها با وزش نسیمی یا حتا توفانی تازه می شوند و در سرانجام همین یاد نامه ، به یاد آورد م که بادامی در گاه نوروز روزنامه ی توفیق را در پاکت می گذاشت و به دوستان و آشنایان می فرستاد البته با چند واژه ای هم به همراه .......

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد