آنروز هم برف می آمد و بهمن هم
بود که با بانو " ل " به دیدنش رفتم نخستین بار ،به گمانم سال چهل شش بود
سرشار بود از امید ، همان امیدی که در مهندس آشورپور دیدم در دیدار ! اینک
نیز ماه بهمن است و ایران در سپیدی برف ، سپید رو گشته است !! یادش همیشگی
است نزدم و ..... ........
برآ، ای آفتاب، ای توشۀ امید!
« برآ، ای خوشۀ خورشید!
« تو جوشان چشمهای، من تشنهای بیتاب.
« برآ، سر ریز کُن، تا جان شود سیراب.