شامی که من پختم و طفلک دانش سارویی خورد !
تورج پارسی
چهارشنبه بیست و پنجم مارس دوهزار پانزده
پاره ی وختا ادم گرفتار میشه ، کاریشم نمیشه کرد ! دیشب هم طفلکی دانش گرفتار شد ، اما آ



غایی از خودش نشون داد ! اینجا ها آدم مجبوره خیلی آغایی از خودش بروز بده ! صب تا پسین جون بکنی شبش بیوی شام نزد یه آشپزنامدار جهانی به نام تورج پارسی !! که به گفته صادق هدایت : نصیب نشه !!
کوچه در نرو همو جایه که غذاش خوب نباشه اما نتونی درری تازه زیر اخیه صاب خونه از غذا تعریفم بکنی و ازت بخوان که واسونکم بوخونی !!
گاگداری سر آدم میاد ، خیلی دلم براش سوخت !! اما خوب با تعریفای که از دوستای مشترک کرد کلی خندیدیم !!!
شب طفلک با خستگی در رفت حتما رمبیده با ای خوراکی که خورد ، امید که باکیش نباشه ! صب زنگش زدم جواب نداد ، دلواپسم که نکنه طفلک چیزیش شده باشه ، البته اگر امرو تا پسین خبری ازش نشد با اورژانس بیمارستان تماس می گیرم !
چه ضیافت شاهانه ای بود با ته دیگ سوخته !!! خلاصه بد شد ! خیلی هم با ای دس پخت !به قول بیژن '
گفتم یله شم شاه چراغ تیرشه ببندم
تا بلکی حالیم شه که چطو شد که ایطو شد !!
++++++++++++++++++++++++
* دانش پیش از خوردن شام
* آشپز نامدار !!!!