نخستین روز سال
تورج پارسی
اومزد روز از ماه فروردین / یکم فروردین
یکم فروردین سه هزار هفت سد پنجاه سه
بیست و یکم مارس دوهزار پانزده
یکم فروردین هزار سی سد و نود چهار
سال را چهار فصل است ، هر فصل را درنظم کیهانی یا » قانون اشا « تباری است . هر فصل فرزند زمانست با نامی و نشانی ، بویی و رنگی ، آوازی و خمی و چمی . هر
فصل آغازی است ، اماتنها سالار فصل ها بهارست که با رخت سبز تولد می شود و بر صدر می نشیند . آفتابش از بند زمستان تارو تیره رهایی می یابد تا به آن » سلامی دوباره داده شود « برکت به زمین بر می گردد ، پرنده و چرنده بر خوانش می نشینند و زبان آهنگین به نیایش باز می کنند .
نسیم نرم نرمک گیسوی چمن را با ترنم و آرامشی بهارانه شانه می کند . دل آبی عاشقان در امنیت خاطر می خواند و به عشق شیدایی می اندیشد . شب آبی عاشقان در طراوت بهاری ، » کلید صبح « در چاه می اندازد ، چرا که شب را خود باری است و معنایی در فرهنگ آبی و مهربان عشق . بهار پیغام عاشقان را می رساند ، آنکه عاشق نیست کیست ؟
آنکه عاشق نیست یا به گفته ی Bob Dylan » آنکه به تولد دوباره اشتغال ندارد مشغول مردنست «
آمد بهار عاشقان تا خاکدان بستان شود
آمد ندای آسمان تا مرغ جان پران شود » مولانا «
نخستین روز سال ، یک آغازست ، یک آغازی سرشاراز امید و شادمانی ، رو در رویی باجهانتابی آفتاب . روزی می آغازد که روزی دیگرست ، زایشی تازه در نظام کیهانی یا قانون اشا . در فرهنگ نیاکانی ما نخستین روز" ماه " و" نخستین روز سال " یا " سر سال « اورمزد نام دارد
در سروستان بازست به سروستان چیست
» اورمزدست خجسته « » سر ماه « و» سر سال « » منوچهری «
و مسعود سعد سلمان درباره ی چنین روز خجسته ای سپارش کرده است :
امروز » اورمزدست « ای یار میگسار


برخیز و تازگی کن و آن » جام باده آر «
ای » اورمزد روی « بده » روز اورمزد «
آن » می « که شادمان کند » اورمزد وار «