فاجعه ات از همان داورى آغازید....

فاجعه ات از همان داورى آغازید....
تورج پارسی
پنج شنبه یازدهم جون دوهزار پانزده

آن دوست به قول خودش از اهالی هیچ جا نیست ، برایم  از دردهایش نوشته بود زیاد و از زیاد هم سرپرتر ! پاسخ من به آن همه ناله ها همین دو خط زیربود و بس
آی  دوست !
آمدی و گفتى وحتا نوشتی ! آنهم به سادگى : پاىان شب سیه...!
آنجا بود که دستت رو شد زیرا نه شب را شناخته بودى و نه از روز ،نشانى می دانستی ! فاجعه ات از همان نخستین داورى آغازید....

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد