پالوده شیراز ی دوستم دانش سارویی
تورج پارسی
شنبه دوازدهم سپتامبر دوهزار پانزده
دیشب دانش با کیسه ای پر از پسته ، خارک ، پالوده شیرازی و بستنی آمد ! نسخه هم نوشت که نخست با خارک شروع بوکون پس از ربع ساعت پالوده با لیمو شیشه پس از پالوده باز خارک و پس تر پسته ! برای مدت یک هفته تا تندرستی حاصل آید ! البته صدای گلوریا روحانی هم گوش بشود و شعرهای بیژن سمندرهم از بر خوانده بشود !!! و رفت و گفت از سلامتی ات خبر بده ! در ضمن سفارش کرد که اگر دوستانی خواستند خوراک خانگی بیاورند نپذیر !!! و چنین هم کردیم و شر از سرمان پرید !
نمی دانم چرا تا دوستان گپ از خوراک خانگی زدند دلم لرزید ، زهله ترک شدم و شعر سمندر را زمزمه کردم :
دل نازوکوم مث بادبادکه / هنو باد نیمده زهله ترکه !!!
اگر پند دانش نبود شایدم پرونده زندگی بسته می شذ !!! دوست خوب کسی که بتواند هر نوع خطری را گوشزد بوکوند !
به هرروی این دانش آدم با دانشی است با نسخه ای که نوشت دیگه نمی شه گفت !!! آمو داروم میمیروم !!!