چشمانی دیدم که دیوان حافظ را از بر داشتند
تورج پارسی
ویرجینیا می دوهزار یازده
چشمانی دیدم که دیوان حافظ را از بر داشتند
به تماشای می و میخانه و چنگ و چغانه
ایستادم
و صبورانه و آهنگین خواندم :
ای حافظ شیرازی
تو محرم هر رازی .
به .........
دیشب خیلی تام جونز گوش کردم ، گوشهایم در هنگام موسیقی بسیار مودب و همراهند پس از آن یک فیلم مستند نگاه کردم ، فیلم مسافر درون آدمی می شد و چه جور هم آدمی را عریان می کرد . بسیار برایم جالب بود ، شرابی خلر بود !!
حدود ساعت یازده و اندی سرازیر رختخواب شدم تازه همچون شاگردی که پای تخته احضار بشود تا درس حفظی جواب بدهد ، ما هم بیژن جان سمندر را از بر برای خودمان خواندیم تا خواب مان گرفت و در خواب به قول بیژن :
من نفهمیدم کجو به کجان نقل کجان . ای دل غافل !!!!
کجو به کجان . نقل کجان
بیژن سمندر
زیر درخت گل غزل می خوندم
غم عالمو از دل می تکوندم
کسی ویساده بود واگوش به کارم
هی ترید و سرید . نشس کنارم
دیشب خیلی تام جونز گوش کردم ، گوشهایم در هنگام موسیقی بسیار مودب و همراهند پس از آن یک فیلم مستند نگاه کردم ، فیلم مسافر درون آدمی می شد و چه جور هم آدمی را عریان می کرد . بسیار برایم جالب بود ، شرابی خلر بود !!
حدود ساعت یازده و اندی سرازیر رختخواب شدم تازه همچون شاگردی که پای تخته احضار بشود تا درس حفظی جواب بدهد ، ما هم بیژن جان سمندر را از بر برای خودمان خواندیم تا خواب مان گرفت و در خواب به قول بیژن :
من نفهمیدم کجو به کجان نقل کجان . ای دل غافل !!!!
کجو به کجان . نقل کجان
بیژن سمندر
زیر درخت گل غزل می خوندم
غم عالمو از دل می تکوندم
کسی ویساده بود واگوش به کارم
هی ترید و سرید . نشس کنارم
من نفهمیدم کجو به کجان نقل کجان . ای دل غافل
دیدم گرمب گرمب قلبمو لرزوند
زبونم زیر شاه بیت غزل موند
دیدم که زیر جلی چشوی ئی نسناس
خط انداخت رو شیشه ی دل مث الماس
باز نفهمیدم کجو به کجان . نقل کجان . ای دل غافل
دیدم . جر خره . نقل ئی چیا . نی
هنو نیمده شد عزیز ترانی !
دیدم به جون من شور و فت افتاد
چراغ نفتی دلم به پت پت افتاد
باز نفهمیدم کجو به کجان . نقل کجان . ای دل غافل
زلم زیمبو عشق بود - او - من کر
بو غمش تو نیگا کردم به او بر
دیدم که سبزه جاش . رفته که رفته
دل منم باهاش . رفته که رفته
تازه فهمیدم کجو به کجان . نقل کجان . که رفته بود دل !
ها . ای دل غافل !!!!!!!!!!
دیدم گرمب گرمب قلبمو لرزوند
زبونم زیر شاه بیت غزل موند
دیدم که زیر جلی چشوی ئی نسناس
خط انداخت رو شیشه ی دل مث الماس
باز نفهمیدم کجو به کجان . نقل کجان . ای دل غافل
دیدم . جر خره . نقل ئی چیا . نی
هنو نیمده شد عزیز ترانی !
دیدم به جون من شور و فت افتاد
چراغ نفتی دلم به پت پت افتاد
باز نفهمیدم کجو به کجان . نقل کجان . ای دل غافل
زلم زیمبو عشق بود - او - من کر
بو غمش تو نیگا کردم به او بر
دیدم که سبزه جاش . رفته که رفته
دل منم باهاش . رفته که رفته
تازه فهمیدم کجو به کجان . نقل کجان . که رفته بود دل !
ها . ای دل غافل !!!!!!!!!!
یک یاداشت بیست هشت ساله !
تورج پارسی
بیست و نهم جولای دوهزار سیزده
امروز در کاغدهای یک جا تلمبار شده ام با شعری برخورد کردم که در ساعت هشت و نیم شب ۳۱ دسامبرسال ۱۹۸۵که بسیار هم بد جوری ناجوانمردانه سرد بود ، سروده بودم . روایت چنین است که آن ساعت به آن دوست که عمرش هم چنان به خوبی به درازا بکشد زنگ زدم تا وعده ی دیدار سال آینده که همان فردا باشد با وی ارجمندش بگذارم و طبق نسخه ی " الهی همیشه اوقات به سلامت باشید و..... " آرزوها بر زبان جاری بسازم که ضمانت تندرستی ایشان بشود برای سال تازه ،که پاسخ نداند ! ما هم شعر را پاکت گرفتیم و به دست پست مکرمه سپردیم ...... پس تر آشکار شد که دعای ما !!!!!! شفا بخش نبوده / آن هنگام هنوز Like شفا بخش به بازار نیومده بود / و بیمار شده بودند ! این ما و شما و شعر کذایی
با مهر همیشگی
به " دکتر " زنگ زدم اندر ته سال
که تا پرسم از او حالی و احوال
ولی پاسخ نیامد از رگ سیم
یقین حاصل که " دکتر " باز شده جیم !
کجا با کی رود این مرد سردار
" خدایا زین معما پرده بردار " !!!!!
از ویژگی های فرهنگ آموختنی بودن آنست
تورج پارسی
پانزدهم اکتبر دوهزار سیزده
از ویژگی های فرهنگ آموختنی بودن آنست ، انسانی که برون کوچی یا مهاجرت
می کند هم باید از فرهنگ میزبان بیاموزد و پلی آگاهانه میان فرهنگ میراثی خود با فرهنگ میزبان بزند
تا از بحران فرهنگی یا cultural crisis بکاهد یا جلوگیری بکند تا به رسد به سازگاری فرهنگی cultual adjusttment و دست به آفرینندگی فرهنگی بزند
cultural creativity
اما نزد برخی گروه های کوچنده که دین و بی سوادی یا کم سوادی به هم گره خورده اند یک ایست گرایی فرهنگی cultural fixism آشکارست و همین سبب می شود که نسبت به حتا هنجارهای ساده ی جا افتاده ی جامعه هم اهمیت نداده و بحران آفرین بشوند !
اینان بیشتر ناسازگارند cultual adjusttment تا سازگار ، این سی و هفت سال زندگی در سوئد بسیار دیده ام اگر به کارشان ایراد هم گرفته بشود که دست به دامن واژه ی " نژاد پرستی " racism می شوند البته این بدان معنا نیست که چنین گرایشی در جامعه سوئد وجود ندارد ! اما مسئولیت فردی حکم می کند که انسان چه در میهن خود یا در کشوری دیگر که می زید ، نسبت به جامعه مسئولیت نشان بدهد ، در پیشبرد و پیشرفت همگام بشود و هنجارهای جامعه را رعایت کرده و اعتبار ببخشد ..................
آدم ها
تورج پارسی
چهار شنبه بیست و ششم جولای دوهزار شانزده
آدم ها در درون آشکارند در بی وزنی و برهنگی و در برون به خود دچارند و پوشیدگی !
برون خلوت نیست هیاهوست و پوچی ! و آدمی در این آشفته حالی ها در فاصله ی نجومی با طبیعت به شکار خود مشغول است !