راستی بیژن یک مجموعه ی هنری است
تورج پارسی
یک شنبه شانزدهم اکتبر دوهزار شانزده
یاد همیشگی ام از دوستی که در سکوت است ، سکوتی که آن بیماری آنرا رقم زد ! اما صدای بیژن هم چنان در گوش ها پی پیچد ! به راستی بیژن یک مجموعه ی هنری است اما سکوت با بیژن خوانایی ندارد :
فارسیانی که نام بیژن سمندر را نشنیده باشند شاید اندک باشند. تا نامش را بر زبان جاری کنی اگر شنوندهات ازاهالی فارس باشد، شروع میکند به خواندن شعر ی از او:
�شیراز می گن نازه واسهی آفتاب جنگش
�قلبارو گرن میزنه به هم تیرشهی تنگش
�بلبل تو کوچا، تو پسکوچا، غزل میخونه
شعروی تر حافظ میریزه از سر چنگش
�غیر فارسی، بیژن سمندر را از طریق ترانههایش میشناسد. اما او به تنهایی یک مجموعهی هنری است، نموداری از باغهای سرسبز و پر گلوبوستان شیرازست. برای این قلم بیژن سمندر یعنی شیراز. او خوشنویس، شاعر، ترانهسرا، نوازندهی تار و سهتار، نقاش، طراح، مترجم و پژوهشگرست. دخترانِ عاشقِ شعرهایِ بیژن اگر چه خجالتیاند، اما همچون درختان، سر بر دیوار کوچهباغهای احساس آدمی مینهند. شهر شعر بیژن سمندر پر از آوازست و سادگی با نمریزههای باران و خاکی که مقدس است با بویی از بهار نارنج، خیلی نرم و دلنشین مثل پچِ پچ کودکان :
�میخوام یواشتر بِگمِت مثل سمندر بِگمِت�شبی که هوا گرفته بود،
دلُم هوای تو کرده بود
با مهر همیشگی