واسونک هاى شیرازى
Vaasunak
من رفیق باغ و آبم با بهار همسایه ام
من به دستت از دل خود یک سبد گل داده ام
تورج پارسی
واسونک ها ترانه های از دل و جان بر آمده ای هستند که عنوان " پیوند زناشویی " را با خود از این سو به آن سو می برند . ترانه هایی هستند که از گاه خواستگاری تا هنگامی که اروس پای به خانه ی شوی می گذارد توسط زنان خوانده می شود ، گاه یک زن می خواند و گروه دم می گیرد و دستک زنان " کف زدن " اوج شادی شادکامی را نشان می دهد . آیا واسونک ها را چه کسی ساخته پرداخته است ، آشکار نیست بلکه می توان گفت همچون آهنگ های محلی دل سوخته گان گم نام آنها راساخته و از سینه به سینه منقل شده است البته در راستای زمان و مکان تغیراتی پذیرفته اند . این واسونک را گلوریا هم خوانده در گاه شنیدن چشمانم جای اشکی بیشتر نداشتند !
یه چراغی سیت بسازوم شیشه اش خورشید نشون
یک فتیله روش بزاروم شعلهاش ظلمت شکون
با کلیدی از سپیده قفل شب را وا کنم
از تو صندوق صدهزار تا مروارید پیدا کنم
ابر سرکش، ابر تیره یکه تازی می کنه
آسمون پر ستاره نیزه بازی می کنه
من رفیق باغ و آبم با بهار همسایه ام
من به دستت از دل خود یک سبد گل داده ام
پهلوانی که بیرون از شاهنامه هم پهلوان بود ! با یاد همیشگی او !
روزی از میدان بیست چهار اسفند گذر میکردم با قامتی همچون درخت کسرایی ، گوشه ای سرفراز ایستاده بود به احترامش سر خم کردم دست راست بر سینه گذاشت و سر خم کرد و ....
با مهر همیشگی
جهان پهلوانا، صفای تو باد
سیاوش کسرایی
جهان پهلوانا، صفای تو باد
دل مهرورزان سرای تو
باد بماناد نیرو بجان و تنت
رسا باد صافی سخن گفتنت
مرنجاد آن روی آذرمگین
مماناد آن خوی پاکی غمین
بتو آفرین کسان پایدار
دعای عزیزان ترا یادگار
روانت پرستنده راستی
زبانت گریزنده از کاستی
دلت پر امید وتنت بی شکست
بماناد ای مرد پولاد دست
که از پشت بسیار سال دراز
که این در بامید بوده است باز
هلا رستم از راه باز آمدی
شکوفا جوان سرفراز آمدی
ورود ترا خلق آئین گرفت
ز مهر تو این شهر آذین گرفت
چو خورشید در شب درخشیده ای
دل گرم بر سنگ بخشیده ای
نبودی تو و هیچ امیدی نبود
شبان سیه را سپیدی نبود
نه سو روی اختر نه چشم چراغ
نه از چشمهی آفتابی سراغ
فرو برده سر در گریبان همه
بگل سایهی شمع، پیچان همه
بیاد تو،بس عشق می باختند
همه قصه ی درد می ساختند: .........
........
دلم نگران جهان است
تورج پارسی
پنجم ژانویه دوهزار هفده
چه تلخ می شود نگاهت
هرگاه که ساز من کوک نیست
و چقدر پشت شب هم تاریکتر می شود ...
دلم نگران جهان است !
ببینید شیرازی ها حتا برای عکس گرفتن هم باید دراز بکشند !!! این آقای دانش سارویی است با وجود ی که از داوران جهانی عکاسی است اما ای عادت خوب شیراز را همه جا همراهش هست !! همه جا همراش می بره !!
همه ای چیزا میشه که بانو پیرایه یغمایی هم ویساده که در آن ازش یه داستون درس بوکونه !! صدای گرمب گرمب صدای کفش پاش میاد !!! به خیر بگذره !!!!
خرد افسر شهریارن بود !
تورج پارسی
شنبه سی ام دسامبر دوهزار شانزده
به روزهای پایانی سال ۲۰۱۶ نزدیک می شویم ، خوب یا بد گذشت !
هر انسان که به خودی خود یک گذشته است ! آغازی است برای آینده ! این آینده نگهبان یک زندگی پر از شادی و عشق خواهد بود ! ماکسیم گورکی
از همین پلتفرم به کودک می نگرم تا به بالاترین درجه علمی که می رسد ! یعنی کودک و معلم کودکستان ، سپس معلم دبستان ، سپس دبیران دبیرستان واستادان دانشگاه !
البته گام های نخستین را دردامن مادر و پدر و... می آموزد !
از خوبی کار معلمی فرق نمی کند که معلم کودکستان و دبستان باشید یا دبیر دبیرستان یا استاد دانشگاه به هرروی ثمره ی کار جمعی را گواه خواهید بود ،
سال ۱۰۱۶ سال درخشش بود ،دانشگاه ۵۳۹ ساله اپسالا هر سال را به نام یکی از دانشجویانش نام گذاری می کند ، امسال به نام دکتر تریتا پارسی نام گذاری شد و دوم آلن محمدی مخترع جهانی که جوایز داخلی سوئد و بین المللی را پارو کرد ...
برای آشنایی بیشتر نگاه بشود :
دنشگاه اپسالا
https://en.wikipedia.org/wiki/Uppsala_University
برای تریتا پارسی
http://www.uu.se/press/nyheter/artikel/…
برای آلن محمدی
https://www.facebook.com/aln.mmdi
در اینجا به جوانان جهان شادباش می گویم به ویژح جوانان ایرانی که در عرصه ی علم ، هنر ، ورزش خوب درخشیدند و چراغ نام " ایران " را روشن نگه داشته اند !