به پیشواز نوروز برویم
تورج پارسی
دشت و دمن خود را می آراید . زمین از زیر بار گران زمستانی رهایی یافته ، نفس تازه می کند . بوی بهار از در و دیوار به مشام می رسد . از رنگهای گوناگون هم آهنگی ویژه ای به وجود می آید که پرندگان را به ترنم بیشتر وامی دارد. جنوب ایران زودتر در آرایش خود پیشگام می شود آنچنان که گویی سنگها هم سبز می شوند و دل سنگشان آبستن همرنگی و همگامی می گردد و به گفته فرخی سیستانی » نه عجب باشد اگر سبزه دمد از آهن «
انسان این مرز و بوم د ل سبز می شود و این سبزی و زیبایی رنگین را به شعر و ادب خود می کشاند ، به طوریکه از هر برگ ادب این سرزمین می توان بوی باران ، بوی سبزه ، نوای ملایم ریزش آبشاران و نغمه بلبل عاشقش را ، ببویی ، ببینی و بشنوی :
فرخی گوید :
هر کجا در نگری ، سبزه بود پیش دو چشم
هر کـــــجا در گذری ، گل سپری زیر دو پا
یا رند شیراز گوید :
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد .
یا به رخ نمای مولانا بنگریم :
چاک شدست آسمان ، غلغله ایست در جهان
عنبر و مشک می دمد ، سنجق یار می رسد
باغ سلام می کند ، سرو قیام می کند
سبزه پیاده می رود ، غنچه سوار می رسد
در چنین حال و هوایی است که منوچهری دامغانی یشنهاد می کند :
می خوشبو فراز آور و بربط نواز .
به "سایه " می رسم " آوازه خوان دشت آفتاب " اگر چه غم روزگار امانش نمی دهد :
چرا گل با پرستو همسفر نیست
چه افتاد این گلستان را چه افتاد
که آیین بهاران رفتش از یاد
اما یک باره همچون چنگ نواز سیستانی که از ستم خلیفه بغداد می نالید و می گریست یک باره گفت : با این همه غم در خانه ی دل اندکی شادی باید که گاه نوروزست " و نوروزی نواخت بهار را درودی داد به سرود ! و سایه نیز " با آن همه غم در خانه ی دل " بهارانه خواند و در جلو بهار از جای برخاست :
با همین دیدگان اشک آلود
از همین روزن گشوده به دود
به پرستو، به گل، به سبزه، درود
چنین است که مردمان از ماه اسپند به تدارک جشن پرداخته به پیشواز می روند آنچنانکه ایل قره پاپاق اسفند را» ماه عید « می نامد .۱خرید نوروزی ، تهیه آجیل و نقل ، درست کردن شیرینی خانگی ، پختن نان شیرین در استان فارس ، سبز کردن گندم و جووماش و عدس روی کوزه و بشقاب ، تخم مرغ رنگ کردن ، صدای چوب به دستان فرش تکان ، نوای فروشدگان ماهی سرخ و تنگ آب ، حنا بندان دست و پا و ... همه از جمله ی این تدارکات است . خواستگاری وعروسی های ، همزمان با نوروز، از دور دست تاریخ گزارش شده است .
ایران و ایرانی همگام و هم زمان با طبیعت ، خانه آب و جارو کرده ، رخت نو در برمی کند . خیاط ها و زنان دست دوز همه در تلاشند تا رخت نوروزی مشتریان را به هنگام آماده کنند . این نو جویی و نوخواهی درونی و برونی است چنانچه در گزارش یا تفصیل روز اول ماه که هرمزد روز است در شایست و نا شایست که برآیندی از روزها و کارهای کردنی و نکردنی در سنت زرتشتیان است چنین یادآورشده است :
کند رامشیی و غم دور دارد نیت بر موبد و دستور دارد
بپوشد جامه نو اندرین روز بود هرگونه در دل شادی اندوز
همچنین دستی به در و دیوار خانه کشیده می شود ، فرش و گلیم را از گرد زمانه فراغتی می دهند ، اسباب و اثاث خانه سامان تازه ای می یابند . درگذشته که ظرف های مسین بیابرویی داشتند درگاه نوروز بوسیله رویگران زنگار زمان از چهرشان زدوده می شد یا اینکه جای به نو می دادند .
کوزه ها ی کهنه رامی شکستندتا کوزه تازه و از راه رسیده نوروزی ، همدم اهل خانه شود . این اصل چه در روستا و چه در شهر مورد توجه همگان بود .طبیعت نو می سراید ، روز نو می شود و انسان کهنگی را دور افکنده و نو می گردد .
مولانا گوید :
چیست نشانی آنک ، هست جهانی دگر
نو شدن حال ها ، رفتن این کهنـــــــــــه هاست
روز نو و شام نو ، باغ نو و دام نو
هر نفس اندیشه نو ، نو خوشی و نو غناست
نو ز کجا می رسد ، کهنه کجا می رود
گرنه ورای نظر ، عالم بـــــــــــی انتـــهاست
ا . ح .آرایانپورنیز به این اصل می رسد :
کهنه و نو در ستیز بی درنگ قلب هر چیزست یک میدان جنگ
نو فرو کوبد رقیب کهنه را زو بپالاید حـــــــــــــــــریم خانه را
بودنی در پویش جاوید خود می فزاید ، می فرازد خود به خود
در فرهنگ کوچه باور به آنست که برخی از پرندگان هم در گاه نوروز رخت نو می
پوشند. .ابراهیم شکورزاده در کتاب عقاید مردم خراسان رویه ۵۷۵ می نویسد:مرغ کوچکی شبیه گنجشک که در اواخر اسفند و اوایل بهار بر درختان می نشیند و با صدایی شبیه به دوک نخ ریسی آواز می خواند . به عقیده عوام این پرنده از چهل روز پیش از نوروز چرخ دستی خود را بر شاخه درختان نهاده و برای جوجه هایش لباس عید می دوزد و هم آهنگ با صدای چرخ دستی خود می گوید : چرخ ریسک .. چرخ ریسک باور چنین است که در برگزاری جشن زایش هستی و نیایش بر دهش اهورایی ، فروهر درگذشتگان به دیدار خانه و کاشانه باز می گردند تا در شادی و آیین بر پایی جشن همراه شده و برای خاندان نیک روزی آورند . به همین انگیزه نیاکان ما در سی سد شستمین روز سال جشنی به مدت ده روز بر پا می کردند که فروردگان نامیده می شد . نخستین روز به هنگام پسین بر بام یا درون سرا ، آتش می افروختند تا هم خوش آمدی به فرورهای دودمان باشد و هم مقدمه ای گردد بر جشن های نوروزی
.کهن ترین سند جشن فروردگان کرده سیزدهم ، فروردین یشت است : فروهرهای نیک و توانای پاک پارسایان را می ستاییم که به هنگام همسپتدم Ha mas pah me dim از آرامگاه های خود بیرون شتابند و ده شب پیاپی برای آگاهی یافتن در جهان خاکی بسر برند ... چه کس مارا با دست بخشندگی خویش با شیر و پوشاک و پیشکش هایی که از بخشش آنها به راستی توان رسید ، خواهد پذیرفت ؟.
نام کدامیک از مارا خواهد ستود ؟ روان کدامیک از مارا ستایش خواهد کرد ؟ این پیشکشی ها را به کدامیک از ما ارزانی خواهد کرد تا خورش نیستی ناپذیر جاودانه برای او فراهم آید ؟ ۲
درباره » دست بخشندگی و پیشکشی ها « بیرونی در التفهیم می نویسد : » گبرکان خورش و شراب نهند مردگان را و همه گویند که جان مرده بیاید و از آن غذا گیرد « ۳
ثعالبی در رویه 169 تاریخ خود می نویسد : » زرتشت چنین می پنداشت که روان مردگان در روزهای فروردگان به جایگاه خود باز می گردند ، دستور داد که خانه ها را پاگیزه کنند و گستردنی های پاک بگسترند و خوردنی های پاک بگسترند و خوردنی های اشتهاآور در آن بنهند ، پس آنها را بخورند تا روان مردگان به بوی خوش غذا و نیروی آنها نیرو گیرند .
این باور امروزه در میان ایرانیان مسلمان به شکل فاتحه ی اهل قبور در چهار شنبه یا پنجشنبه آخر سال باقی مانده است که به عید مردگان مشهوراست . مردم در چنین روزی بر روی آرامگا ه عزیزان خود ، گلاب پاشیده و چراغ یا شمع روشن می کنند . معمولا خرما یا حلوا و شیرینی میان ناداران پخش می کنند .
سرچشمه
۱ــ ایرانشهر جلد اول بخش هفتم به نقل از گاه شماری جشن های ایران باستان رویه ۱۵۷
۲ـ اوستا نامه مینوی زرتشت گزارس جلیل دوستخواه
۳ــ به تصحیح استاد همایی رریه ۲۵۶