دلبرا سفره نوروز بگستر که بهارت آمد

دلبرا سفره ی نوروز بگستر که بهارت آمد
تورج پارسی
مژدگانی بده ای دل که نگارت آمد                 
شوخ چشمت که سفر بود ، به کامت آمد
از ره هجر دگر  ناله مکن کاین عیار             
زلف آشفته ، قدح دست سراغت آمد
این بهاران همگی جمله خزانی بودند            
گل بیفشان به بهاران ، که بهارت آمد
راه این دلکده را آب بیـفشان با چشم         
تا نخیزد غباری که نگارت آمد
دایره دست بگیر با می و مطرب بنشین        
خم قدح کن ، که سیه چشم خمارت آمد
سال ها بسته شدی در بن زندان دلت        
درب محبس بگشا ، رهزن جانت آمد
گرچه اینجا گرفتار زمستان هستی           
دلبرا سفره ی نوروز بگستر که بهارت آمد       
اپسالا. سوئد
دلبرا سفره ی نوروز بگستر که بهارت آمد
تورج پارسی
مژدگانی بده ای دل که نگارت آمد                  
شوخ چشمت که سفر بود ، به کامت آمد
از ره هجر دگر  ناله مکن کاین عیار              
زلف آشفته ، قدح دست سراغت آمد
این بهاران همگی جمله خزانی بودند             
گل بیفشان به بهاران ، که بهارت آمد
راه این دلکده را آب بیـفشان با چشم          
تا نخیزد غباری که نگارت آمد
دایره دست بگیر با می و مطرب بنشین         
خم قدح کن ، که سیه چشم خمارت آمد
سال ها بسته شدی در بن زندان دلت         
درب محبس بگشا ، رهزن جانت آمد
گرچه اینجا گرفتار زمستان هستی            
دلبرا سفره ی نوروز بگستر که بهارت آمد        
اپسالا. سوئد

بخش سوم پیش آهنگان نوروزی

بخش سوم
پیش آهنگان نوروزی :
تورج پارسی
نخستین پیش آهنگ  خود طبیعت است ، کافی است به هوا و کیاه و درخت و پرنده نگهی بشود تا متوجه این مهم شد که  طبیعت از حال زمستانی خود بیرون می آید و در حال تغیرست .
 رند شیراز این معنا را چه زیبا تفسیر می کند :

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد .

از منظر دیالکتیک پیر " زمستان " خود را نفی می کند تا زمینه ی نو " بهار " را بوجود بیاورد ، آن هم در شکل تدریجی به همین دلیل است که در فرهنگ مردم ماه اسفند " پیش بهار " است .اگر نگاهی به فرهنگ مردم انداخته بشود به تائید گفته می رسیم :

 مردم نیریز فارس  اسفند ماه را «مشکین فام» می گویند و ماه مشکین فام که شروع شد می گویند بوی عید می آید به همین خاطر به پیشواز نوروز می روند.. ایل قره پاپاق اسفند را " ماه عید  " می نامد .در بدخشان نوروز را با نام "شاگون بهار" یا "شاگونی" نام می برند  به همین دلیل یک ماه پیش از جشن "شاگونی" خود را آماده می کنند .
در مجموع آنچه را که مردم به عنوان پیش در امد نوروزدر خانه و کاشانه ی خود سامان می بخشند :
-خانه تکانی ( به گفته ی تاجیک ها خانه براری ) رنگ آمیزی ،تعمیرات ،نوسازی برای نمونه باید  از سرزمین گیل ودیلم نامبرد که زنان از اوائل اسفند به " گل کار "مشغول می شوند یعنی از حصیر شوری گرفته تا تمیزکاری و صاف کردن کف اتاق ....
-دوختن رخت نو یا تمیز کردن رخت
-پاک کردن ظروف مسی یا نو کردن ظروف
- پختن نان و شیرینی و نان و خوراک و ویژه نوروز
- اماده کردن وسائل خوان نوروزی
- تخم مرغ رنگ کردن
- در برخی از سرزمین های برپاکننده نوروز ، پیش از نوروز درخت می کارند مانند قزاقستان ، تاتارستان ،  آذربایجان باکو
آتش افروزان ها :
 نخستین پیک نوروزی است که باید جا پایش در آتشکده جست : از آنجایی که آتش آتشکده همیشه روشن  و فروزان بود ، خانه ها آتش از آتشکده می اوردند تا اجاق یا آتشکده خانوادگی رو روشن بکنند ، این رسم هنوز در بویر احمدی به نام " در چرا " به عمر خود ادامه می دهد .  نصر احمدی در کتاب مورفولوژه کرانه گمنام    می نویسد : در تمام خانه ها  و به ویژه فصل زمستان در اجاق آتس کورسو می زند که این وضعیت سمبل روند زرتشت گرایی و تقدس آتشکده است ، انتقال اتش از خانه ای به خانه ای دیگر وسیله شاخه هیزم یا چوب دستی سورعت می گیرد که در گویش محلی " دسر چرا " نامیده می شود
از انجایی که جشن های ایرانی یک نقطه محوری به نام آتش دارد ، در نتیجه آتش افروزی که نمونه بارز آن سده و سوری " چهار شنبه سوری " همیشه مطرح  و کاربرد دارد . امروز آتش افروزان چند نفری هستند که که پیش از نوروز با رخت های رنگین و کلا دراز زنگوله دار در کوچه ها باخواندن و پایکوبی مردمان را نوید نوروز می دهند :
آتش افروز آمده
سال یک روز امده
آتش افروزصغیرم
سالی یک روز فقیرم
روده پوده اومده
هر چه نبوده  اومده .
نوروزی خوان ها :
نوروزی خوان ها
این گروه ترانه ها ی بهاری و نوروزی می خوانند و به این گونه شادی که بایسته ی گاه نوروزی است به میان مردمان می برند .
ترانه هایی که در سما مازندران خوانده می شود ؛
باد بهاران آمده
نوروز سلطان امنده
مجده دهید ای دوستان
این سال نو بازآمده
ای نو بهار مبارک باد
این لاله زار مبارک باد
یزدى  ها و نوروزخوانى
 «پیک بهارى» از ترانه های مشهور یزدی ها در گاه نوروزست
نوبهاره نوبمو گل بشکفتابو بمو نوروز خون ببوبمو
بادست دستچوبمو یاربورده امرو بمو دست دینگن جیف درون
انعام ره هاده بیرون راضى بوه نوروزخون بحق شاه مردون
بهار جدید تازه  ونوآمد،
 گل شکفته شد وبوى خوشى آمد
برادرنوروزخون آمد،
 بادستى که چوبدستى دارد آمد،
 دستهایت را در جیب کن وانعام مارا بیرون بیاور
 ازاین کارنوروزخوان راضى مى شود به حق شاه مردان .
در یزد ترانه هاى زیادى براى نوروز و آغاز سال نو خوانده مى شود. زرتشتیان این منطقه بیش از دیگران به خواندن آوازهاى نوروزى مى پردازند. یکى از زیباترین ترانه هاى زرتشتیان ترانه "نوروزى دارى " است که زنان زرتشتى مى خوانند.
تکم چی ها :
اروسک گردون های نوروزی هستند که در شهرهای اردبیل و مشکین شهر و ..... با حرکت دادن تکم یا اروسک ترانه های بهاری و نوروزی می خوانند و مژده سال پر برکتی را می دهند :
بهار آمد بهار آمد بهار امد
سیزون بوتازه بایراموز مبارک . یعنی عید نو مبارک
گل گردانی تاجیک ها !
از آمدن نوروز پیش از همه بچگان با اجرای مراسم گل گردانی به دیگران خبر می دهند. آنها یک دو هفته قبل از نوروز گروه شده، به کوه و پشته ها رفته و گلهای بهاری مثل بایچیچک، سیاهگوش و گل زردک را چیده و به دهه ها می آرند و خانه به خانه گشته به مردم سرودخوانان مژده آمدن نوروز را می رسانند.
صاحب خانه ها گلها را بوی کشیده و به چشم می مالند و به بچه ها کلوچه و قند و مویز، در بعضی جایها گندم و نخود می دهند. یکی از سرودهایی که در این مراسم می سرایند، این است:
گل آوردیم به مهمانی، تو قدر گل نمی دانی؟
اگر دانی مسلمانی، بهار نو مبارک باد!
گل آوردیم از پایان، خبرت می کنیم دهقان
بته غله به گل گردان، بهار نو مبارک باد!
گل زردک ثنا می گه، ثنای کبریا می گه.
به هر پهلو دعا می گه، بهار نو مبارک باد!
گل سیاهگوش هفت رنگََََی، خوراک کبک دلتنگَی
همیشه بر سرش جنگَی، بهار نو مبارک باد! دلشاد رحیمف
پژوهشگر تاجیک
یملیک چی های  روستا های سبلان :
این گروه نیز کارشان همانند نو جوانان تاجیک است ، اینان نوروز گلی و گل های صحرایی و یملیک یا شنگ را به در خانه ها می کوبند و ترانه هایی درباره ی نوروز می خوانند ،و دسته گل و سبزی به خانه ها داده و هدیه می گیرند .
کوسه برنشینان : یکی از نمایش های موزیکال پیش از نوروز که توسط پیس اهنگان نوروزی اجرا می شود مراسم کوسه بر نشینان است ، نقش اصلی کوسه به عهده دارد که با رختی و ریشی و کلاهی و آرایشی خنده دار به اتفاق همسرش یا زن کوسه  در کوچه و خیابان به راه افتند .
اروس گلی روستاهای گیلان : این نیز نمایشی است شادی اور که توسط پیش آهنگان نوروزی اجرا می شود . بازیگران این نمایش نوروزی عبارتند از پیر بابو، پیر غول ، اروس و همراهان او .
خراسانى  ها و شادیانه هاى نوروزى
موسیقیدانان منطقه خراسان با دوتار خراسانى و آواز، مراسم ویژه نوروز را برگزار مى کنند. که شادیانه ها ی نوروزی شهرت دارد ، این ترانه های نوروزی کهن مانده های تاریخند که در گاه نوروز در کوچه و خیابان جاری می شوند .
نماد دیگر نوروز و بهار پرندگانی چون پرستو ، لک لک و درنا و.....است
و اما حاجی فیروز : شخصیت نوروزی که بیش از همه ی پیش آهنگان آیین بهاری -نوروزی نامورست . مردی با چهره ی  سیاه ، رخت آتشین  ، گیوه ی نوک تیز منگوله دار، کلاه دراز  منگوله دار و دایره زنگی ترانه شادی می خواند و با رقص و گویش ویژه اش    کودک ، جوان و پیر را به جهان شاد نوروزی میهمان می کند ، به ویژه کودکان را از شادی سرشار می کند :
حاجی فیروزه،
سالی یه روزه،
همه می‌دونن،
منم می‌دونم،
عید نوروزه.
ارباب خودم سامالا علیکم،
ارباب خودم سر تو بالا کن،
ارباب خودم منو نیگا کن،
ارباب خودم لطفی به ما کن.
ارباب خودم بزبز قندی،
ارباب خودم چرا نمی‌خندی؟
بشکن بشکنه بشکن،
من نمی‌شکنم بشکن،
اینجا بشکنم یار گله داره،
اونجا بشکنم یار گله داره!
این سیاه بیچاره چقد حوصله داره.
نام حاجی فیروز که ترکیبی تازی / پارسی دارد می تواند چیز تازه ای باشد ، شایدم دگر گون شده ای از پیش آهنگان نوروزی باشد ، به هر روی شباهت زیادی به ترانه خوان های رو حوضی دارد .دکتر مهرداد بهار حاجی فیروز را بازمانده ی آیین بازگشت ایزد شهید شونده یا سیاوش دانسته است . چهره سیاه نشانواره بازگشت از جهان مردگان و لباس سرخ نماد خون سیاوش .
در جای دیگر دکتر مهرداد بهار ، دکتر کتایون مزدا پور این آیین را برگرفته از سنت میان رودانی می دانند ، این قلم با وجود شباهتی که نامبردگان از آن اتخاذ سند می کنند ، حاجی فیروز را یک آیین ساخته شده بعد از اسلام می داند و احتمال می دهد که دگر گون شده یا تکمیل شده یکی از پیش آهنگان نوروزی باشد .
سرچشمه ها :
آیین های نوروزی نگارش دکتر مرتضا هنری
اساتیر و فرهنگ ایران دکتر جابر عناصری
جستاری چند در فرهنگ ایران دکترمهرداد بهار
مردم گیاه  گاهنامه علمی و عاموی فرهنگ مردم . تاسال پنجم شماره ۱و۲ سال ۱۹۹۷
گزارش مهرداد فرهمند مارس ۲۰۰۴ بی بی سی
گزارش خورشید همدم  جشن نوروز در تاجیکستان بی بی سی مارس ۲۰۰۴
شادان حنیف نوروز در سمرقند ۱۵ مارس ۲۰۰۴ بی بی سی
حاجی فیروز نماد کدام استوره است لادن پارسی بی بی سی
گروه فرهنگ و هنر ـ سمیه قاضى زاده

خش دوم به پیشواز نوروز برویم


بخش دوم به پیشواز نوروز برویم

·

به پیشواز نوروز برویم

 

تورج پارسی

 

دشت و دمن خود را می آراید . زمین از زیر بار گران زمستانی رهایی یافته ، نفس تازه می کند . بوی بهار از در و دیوار به مشام می رسد . از رنگهای گوناگون هم آهنگی ویژه ای به وجود می آید که پرندگان را به ترنم بیشتر وامی دارد. جنوب ایران زودتر در آرایش خود پیشگام می شود آنچنان که گویی سنگها هم سبز می شوند و دل سنگشان آبستن همرنگی و همگامی می گردد و به گفته فرخی سیستانی » نه عجب باشد اگر سبزه دمد از آهن «

انسان این مرز و بوم د ل سبز می شود و این سبزی و زیبایی رنگین را به شعر و ادب خود می کشاند ، به طوریکه از هر برگ ادب این سرزمین می توان بوی باران ، بوی سبزه ، نوای ملایم ریزش آبشاران و نغمه بلبل عاشقش را ، ببویی ، ببینی و بشنوی :

 

فرخی گوید :    

هر کجا در نگری ، سبزه بود پیش دو چشم

هر کـــــجا در گذری ، گل سپری زیر دو پا  

یا رند شیراز گوید :

نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد

عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد .

یا به رخ نمای مولانا بنگریم :

    چاک شدست آسمان ، غلغله ایست در جهان

    عنبر و مشک می دمد ، سنجق یار می رسد

    باغ سلام می کند ، سرو قیام می کند

    سبزه پیاده می رود ، غنچه سوار می رسد

 

در چنین حال و هوایی است که  منوچهری دامغانی یشنهاد می کند :

می خوشبو فراز آور و بربط نواز .

 

به "سایه  " می رسم " آوازه خوان دشت آفتاب " اگر چه غم روزگار امانش نمی دهد :

چرا گل با پرستو همسفر نیست

چه افتاد این گلستان را چه افتاد

که آیین بهاران رفتش از یاد

 

اما یک باره همچون چنگ نواز سیستانی که از ستم خلیفه بغداد می نالید و می گریست یک باره  گفت : با این همه غم در خانه ی دل اندکی شادی باید که گاه نوروزست " و نوروزی نواخت بهار را درودی داد به سرود ! و سایه نیز " با آن همه غم در خانه ی دل  " بهارانه  خواند و در جلو بهار از جای برخاست :

با همین دیدگان اشک آلود

از همین روزن گشوده به دود

به پرستو، به گل، به سبزه، درود

چنین است که مردمان از ماه اسپند به تدارک جشن پرداخته به پیشواز می روند آنچنانکه ایل قره پاپاق اسفند را» ماه عید  « می نامد .۱خرید نوروزی ، تهیه آجیل و نقل ، درست کردن شیرینی خانگی ، پختن نان شیرین در استان فارس ، سبز کردن گندم و جووماش و عدس روی کوزه و بشقاب ، تخم مرغ رنگ کردن ، صدای چوب به دستان فرش تکان ، نوای فروشدگان ماهی سرخ و تنگ آب ، حنا بندان دست و پا و ... همه از جمله ی این تدارکات است .  خواستگاری وعروسی های ، همزمان با نوروز، از دور دست تاریخ گزارش شده است .

ایران و ایرانی همگام و هم زمان با طبیعت ، خانه آب و جارو کرده  ، رخت نو در برمی کند  . خیاط ها و زنان دست دوز همه در تلاشند تا رخت نوروزی مشتریان را به هنگام آماده  کنند . این نو جویی و نوخواهی درونی و برونی است چنانچه در گزارش یا تفصیل روز اول ماه که هرمزد روز است در شایست و نا شایست که برآیندی از روزها و کارهای کردنی و نکردنی در سنت زرتشتیان است چنین یادآورشده است :

 

کند رامشیی و غم دور دارد                نیت بر موبد و دستور دارد

بپوشد  جامه نو  اندرین روز            بود هرگونه در دل شادی  اندوز

 

همچنین دستی به در و دیوار خانه کشیده می شود ، فرش و گلیم را از گرد زمانه فراغتی می دهند ، اسباب و اثاث خانه سامان تازه ای می یابند . درگذشته که ظرف های مسین  بیابرویی داشتند درگاه نوروز بوسیله رویگران زنگار زمان از چهرشان زدوده می شد یا اینکه جای به نو می دادند .

کوزه ها ی کهنه رامی شکستندتا کوزه تازه و از راه رسیده نوروزی ، همدم اهل خانه شود . این اصل چه در روستا و چه در شهر مورد توجه همگان بود .طبیعت نو می سراید ، روز نو می شود و انسان کهنگی را دور افکنده و نو می گردد .

مولانا گوید :

چیست نشانی آنک ، هست جهانی دگر      

 نو شدن حال ها ، رفتن این کهنـــــــــــه هاست

روز نو و شام نو ، باغ نو و دام نو           

هر نفس اندیشه نو ، نو خوشی و نو غناست

نو ز کجا می رسد ، کهنه کجا می رود       

 گرنه  ورای  نظر ، عالم بـــــــــــی انتـــهاست

 ا . ح .آرایانپورنیز به این اصل می رسد :    

    کهنه و نو در ستیز بی درنگ      قلب هر چیزست یک میدان جنگ

    نو فرو کوبد رقیب کهنه را     زو بپالاید حـــــــــــــــــریم خانه را

    بودنی در پویش جاوید خود    می فزاید ، می فرازد خود به خود

در فرهنگ کوچه باور به آنست که برخی از پرندگان هم در گاه نوروز رخت نو می

پوشند. .ابراهیم شکورزاده در کتاب عقاید مردم خراسان رویه ۵۷۵ می نویسد:مرغ کوچکی شبیه گنجشک که در اواخر اسفند و اوایل بهار بر درختان می نشیند و با صدایی شبیه به دوک نخ ریسی آواز می خواند . به عقیده عوام این پرنده از چهل روز پیش از نوروز چرخ دستی خود را بر شاخه درختان نهاده و برای جوجه هایش لباس عید می دوزد و هم آهنگ با صدای چرخ دستی خود می گوید : چرخ ریسک .. چرخ ریسک  باور چنین است که در برگزاری جشن زایش هستی و نیایش بر دهش اهورایی ، فروهر درگذشتگان به دیدار خانه و کاشانه باز می گردند تا در شادی و آیین بر پایی جشن همراه شده و برای خاندان نیک روزی آورند . به همین انگیزه نیاکان ما در سی سد شستمین روز سال جشنی به مدت ده روز بر پا می کردند که  فروردگان  نامیده می شد .  نخستین روز به هنگام پسین بر بام یا درون سرا ، آتش می افروختند تا هم خوش آمدی به فرورهای دودمان باشد و هم مقدمه ای گردد بر جشن های نوروزی  

.کهن ترین سند جشن فروردگان کرده سیزدهم ، فروردین یشت است : فروهرهای نیک و توانای پاک پارسایان را می ستاییم که به هنگام همسپتدم Ha mas pah me   dim  از آرامگاه های خود بیرون شتابند و ده شب پیاپی برای آگاهی یافتن در جهان خاکی بسر برند ... چه کس مارا با دست بخشندگی خویش با شیر و پوشاک و پیشکش هایی که از بخشش آنها به راستی  توان رسید ، خواهد پذیرفت ؟.

نام کدامیک از مارا خواهد ستود ؟ روان کدامیک از مارا ستایش خواهد کرد ؟ این پیشکشی ها را به کدامیک از ما ارزانی خواهد کرد تا خورش نیستی ناپذیر جاودانه برای او فراهم آید ؟ ۲                 

درباره » دست بخشندگی و پیشکشی ها « بیرونی در التفهیم می نویسد : » گبرکان خورش و شراب نهند مردگان را و همه گویند که جان مرده بیاید و از آن غذا گیرد « ۳

ثعالبی در رویه 169 تاریخ خود می نویسد : » زرتشت چنین می پنداشت که روان مردگان در روزهای فروردگان به جایگاه خود باز می گردند ، دستور داد که خانه ها را پاگیزه کنند و گستردنی های پاک بگسترند و خوردنی های پاک بگسترند و خوردنی های اشتهاآور  در آن بنهند ، پس آنها را بخورند تا روان مردگان به بوی خوش غذا و نیروی آنها نیرو گیرند .

 

این باور امروزه در میان ایرانیان مسلمان  به شکل فاتحه ی اهل قبور در چهار شنبه یا پنجشنبه آخر سال باقی مانده است که به عید مردگان مشهوراست . مردم در چنین روزی  بر روی آرامگا ه  عزیزان خود ، گلاب پاشیده و چراغ یا شمع روشن می کنند . معمولا خرما یا حلوا و شیرینی میان ناداران پخش می کنند .

 

سرچشمه             

۱ــ ایرانشهر جلد اول بخش  هفتم به نقل از گاه شماری جشن های ایران باستان رویه   ۱۵۷

۲ـ اوستا نامه مینوی زرتشت گزارس جلیل دوستخواه

۳ــ به تصحیح استاد همایی رریه ۲۵۶

من در روزهای آفتابی به تو نزدیکترم ، نزدیک

من در روزهای آفتابی به تو نزدیکترم ، نزدیک
تورج پارسی
من در روزهای آفتابی به تو نزدیکترم ، نزدیک
اما ابر غمگینم می کند
تیره و تار می شوم
آنچناچه در ته نگاهم توفان بپا می گردد .
باور می کنی این همه دیوار را ،
این همه پریشانی و ترس را
آه از این همه دیوار.، دیوار ، دیوار .دی وار ....
من در روزهای آفتابی به تو نزدیکترم ، نزدیک .

هیچ پرنده ای در آسمان غمگین تیره ، چرخ نمی زند
تصویرها از این همه پریشانی و دلهره می میرند
و من در اول سطر شعرم ، تمام می شوم ، تمام
من در روزهای آفتابی به تو نزدیکترم ، نزدیک.
پنجم مارس دوهزار و سیزده اپسالا