کاش همیشه و همیشه اردی بهشت بود

سیمفونی اردی بهشت - ۳
کاش همیشه و همیشه اردی بهشت بود
همه ی فصل ها
همه ی ماه ها
همه ی روزها
همه ی ساعت ها و لحظه ها آبی جان
کاش ، کاش  همیشه  اردی بهشت بود.
اردی بهشت جان می دهد برای آشنایى
برای  یگانه شدن در چهار سوی  فروتنی
برای لبخند هایى که استوره می سازند در بستر تاریخ
برای نگاه دوختن  به نگاه
و تا آن سوی افق پا برهنه دویدن
کاش آبی جان همه ى فصل ها اردی بهشت بود.
یادت می آید
همیشه می گفتی چرا ، چرا
ما وقتی به مهمانی  آب های  لخت می رفتیم
زمان بی اعتنا به ما
که دلمان برای یک بوسه و پیغام تنگ می  شد
پا تند می کرد
تا نگاه می کردیم به آخرای خسته ى شب می رسیدیم
آه آبی جان اگر همیشه و همیشه ها اردی بهشت بود
ما با اعتبارى پر شکوه  
در یک بوسه می ماندیم  تا سبز شویم .
کاش همیشه و همیشه اردی بهشت بود آبی جان
گریه نکن
مادر گریه دوست ندارد
اردى بهشت را غمگین نکن آبی جان.
کاش همیشه و همیشه اردی بهشت بود آبی جان .
اپریل ۲۰۰۳ اپسالا

نظر شما درباره ی این موضوع مهم اجتماعی چیست ؟


نظر شما درباره ی این موضوع مهم اجتماعی چیست ؟
تورج پارسی
بخشی از نامه ای است که من در زمستان سال ۲۰۰۸ بی کی از دوستانم نوشتم و گفتمانی شد در این مقوله از جنبه های بیشتر روان شناسی . اینک با حذف برخی پاراگراف ها آنرا اینجا مطرح می کنم ، آهنگ آن نیست که به این مهم آری گفته بشود یا نه بلکه خواستارست که که به آن پرداخته بشود از منظر که شما خواهید نگریست !
با مهر همیشگی
اگرمتخصص  روان شناسی بالینی ، جامعه شناسی فرهنگی و روان‌شناسی اجتماعی باشی  و سال ها در این دیار تا آن دیار کار کرده باشی آنگاه که به بررسی مردم  و پستر به تاریخ ایران می رسی ، در خود می مانی حیران و سرگردان ! من نمی دانم در کدامین آزمایشگاه می توان  ذهنیت ایرانی ، ذهنیت توفانی ، ذهنیت بی قرار وی را شناخت  حتا  شادی وی و  غمش را نمی توانی محک بزنی چرا که هر دو پرسش برانگیزست ! یک جور تصنع که آن هم ویژه خود اوست ! گویی همیشه در برابر دوربین ستاده است باید آنی را نشان بدهد که نیست !‌ اگر یک روز کوتاه بیاید رخ بشورد و در جلو آینه بایستد و آینه را نشکند بی گمان به  اصل خود خواهد رسید البته زمان می برد و تاریخ هم شتاب خودرا دارد !
آنچه  سد راه شناخت می شود کبره ی همه ی سویه دروغ است ! دروغ سرشتی نیست، بلکه به مرور که تکرار گردد سرشت را فرا می گیرد ونمی گذارد که  واقعیت آن چنان که هست نمایان گردد بلکه آن را می خواهد که خود می سازد . در ساده ترین روابط  انسانی این مشکل هست ، مشکلی که روزی اگرکاه بود اما امروزه بلندترین کوه است !
نام تقلبی دروغ " تقیه " می شود و تقیه جواز عبور از همه ی خط های سرخ است !‌ و نمی دانم سعدی  از کدامین منظر نگریست که به دم دراز دروغ واژه " مصلحت آمیز "  را بست و آب پاکی روی دست " راستی " ریخت !
اگر وارد دالان تاریخ بشوید سند زیادست....
زمستان ۲۰۰۸ ....
 

آیا این تکرار تاریخ است یا .... ؟‌

آیا این تکرار تاریخ است یا .... ؟‌
درتاریخ سیستان آمده است:
وقتی که سپاهیان «قُتیبه» (سردار ِعرب) سیستان را به خاک و خون کشیدند، پیرمردی چنگ نواز، در کوی و برزنِ شهر - که غرق خون و آتش بود - از کشتارها و جنایات «قُتیبه» قصّه ها می گفت و اشک خونین از دیدگان آنانی که بازمانده بودند، جاری می ساخت و خود نیز، خون می گریست ... و آنگاه بر چنگ می نواخت و می خواند:
" با این همه غمان،
اندکی شادی باید!"
و سپس !!! محمد قزوینی می نویسد : قتیبه بن مسلم که " آنقدر از ایرانیان کشت و به تمام معنا خون آنهارا از آسیاب روان گردانید و زن ها دختران آنهارا در حضور آنها به لشکر عرب قسمت کرد ، رفته رفته قبر این شقی ازل و ابد را پس از کشته شدن زیارتگاه قرار دادند !!!!  !
به راستی چرا تاریخ تنها در یک کشور تکرار می شود ؟‌ با مهر همیشگی

سیمفونی اردى بهشت


سیمفونی اردى بهشت

سیمفونی اردى بهشت
دکتر تورج پارسى
خود را ورق مى زنم ،
صفحه ى دوم اردى بهشتم،
ماه عطر،
ماه جنون بهار نارنج در برگ هاى رندى حافظ و آب رکنى
ماه" دل برون " ازحجم جغرافیاى زمان
ماهى که مى خواهم دوباره خود را با خطى باستانى بنویسم
تا در فصل هاى بى تکلم نقس مرگ را به  لکنت بیندازم
مى خواهم خود را ورق بزنم ،
اردى بهشت است 

آپریل ۲۰۰۴