از ویژگی های فرهنگ آموختنی بودن آنست ......


از ویژگی های فرهنگ آموختنی بودن آنست ......
تورج پارسی
پانزدهم اکتبر دوهزار سیزده
از ویژگی های فرهنگ آموختنی بودن آنست ، انسانی که برون کوچی یا مهاجرت
می کند هم باید از فرهنگ میزبان بیاموزد و پلی آگاهانه میان فرهنگ میراثی خود با فرهنگ میزبان بزند     
تا از بحران فرهنگی یا   cultural  crisis  بکاهد یا جلوگیری بکند تا به رسد به  سازگاری فرهنگی  cultual adjusttment و دست به آفرینندگی فرهنگی بزند
cultural creativity
اما نزد برخی  گروه های کوچنده که دین و بی سوادی یا کم سوادی به هم گره خورده اند یک ایست گرایی فرهنگی cultural fixism آشکارست و همین سبب می شود که نسبت به حتا  هنجارهای  ساده ی جا افتاده  ی جامعه هم اهمیت نداده و بحران آفرین بشوند !
اینان بیشتر ناسازگاری دارند cultual  unadjusttment تا سازگاری ، این سی و هفت سال زندگی در سوئد بسیار دیده ام اگر به کارشان ایراد هم گرفته بشود که دست به دامن واژه ی دستمالی شده ی " نژاد پرستی " racism می شوند البته این بدان معنا نیست که چنین گرایشی در جامعه سوئد وجود ندارد ! اما مسئولیت فردی حکم می کند که انسان چه در میهن خود یا در  کشوری دیگر که می زید ، نسبت به جامعه مسئولیت نشان بدهد ،  در پیشبرد و پیشرفت همگام بشود  و هنجارهای جامعه را رعایت کرده و اعتبار ببخشد !
وارد دروغ ها و تقلب های دیده و شنیده شده نمی شوم دو موضوع ساده را بیان کرده بدرود می گویم :
ساعت شش پسین یا بعد از ظهر مردم خسته از کار بر می گردند ، خریدی می کنند که زود به خانه برسند در نتیجه این ساعت روز کمی صف طولانی است اما نهایت آرامش هست اگر " نا هنجاری" به جای " هنجار " ننشیند . در این فروشگاه مرغ را که کیلویی ۳۲ کرون است این هفته به ۲۲ کرون می فروشندو هر مشتری هم حق دارد دو عدد را با تخفیف بردارد اگر بیشتر برداشت همان ۳۲ کرون را باید بپردازد و این یک رتین بسیار ساده و جا افتاده است که رعایت می شود  . در این فروشگاه کافی است نامتان را به عنوان مشتری بنویسید و کارت ویژه بگیرید که پولی هم بابتش پرداخت نمی شود ،  تا از طریق ای میل شما را در جریان تخفیف های هفته قرار بدهند ، البته اگهی مواد غذایی هم هفتگی در صندوق پستی خانه ها اگر کسی مایل باشد ، گذاشته می شود ، بانویی کوچنده که از لهجه اش آشکارست از اهالی محترم خاور میانه است ده تا مرغ  موادی دیگر برداشته و در جلو من ایستاده است فروشنده گفت دوتا مرغ را تخفیف می گیرید هشتای دیگر را قیمت اصلی خواهید پرداخت گفت شوهرم هم کارت دارد  فروشنده گفت شماره کارتش ، پاسخ داد یادم نیست ، آی دی همسرتان ؟ یادم نیست ! اما پسرم می تواند همین حالا عضو بشود فروشنده گفت اگر امروز عضو شود فردا می تواند استفاده بکند ، خلاصه این زن اعصاب همه و فروشنده را داغان کرد و حاضر هم نمی شد که بپذیرد دست آخرم گفت بله چون من خارجی هستم !!!! شآید حدود ربع ساعتی  این زن حاضر به رعایت یک هنجار ساده ی جامعه نشد ! دیگر با خودم پیمان بستم که این ساعت از روز خرید نکنم تا به گفته ی شیرین بانو پرستو نیک قدم از مهر" این یک سر دو گوش " ها آسوده باشم !
بنا به پیمان با خودم روزی دیگر اول وقت رفتم به گفته ی شیرازی ها یه توک پا رفتم که خرید بکنم و زود برگردم ،  خلوت بود و خشنود شدم جلوی من بانویی جوان که چهره نشانی از سومالی داشت  ایستاده بود باید بابت خریدش ۱۶۵ کرون بپردازد سی وپنج کرون را با کارت پرداخت کرد و سد و سی کرون پول خرد یک کرونی !!!   را می خواهد یکی و یکی داخل قلک فروشگاه بریزد ، فروشنده مانند چغندر سرخ شده بود چون  معمولا پول خرد زیاد را باید در بانک به اسکناس تبدیل کرد چون در فروشگاه فرصت این کار نیست و وقت مشتری های دیگر هم گرفته می شود ! که البته برای اینان وقت دیگران مهم نیست !!!!
 سرانجام : کوچندگانی که مناسبات  ساده ی جامعه ی  را رعایت نمی کنند ، در راستای پویایی جامعه گام بر نمی دارند و مشکل آفرین هم هستند در حالی که از همه ی مزایای جامعه ی سوئد به شکل برابر برخوردارند و شایدم بیشتر !!!، مجال ورود به آن بی انتهای گند بو  ندارم بگذریم ..... با مهر همیشگی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد