سرگذشت دردناک دانشگاه تهران

سر گذشت دردناک دانشگاه  تهران
یاداشتی بر یادداشت های  پیشین
تورج پارسی
آدیننه هیژدهم اکتبر دوهزار سیزده

در زمان رضا شاه دانشگاه تهران ساخته شد و دانشجو و استاد در کلاس به شیوه ای  که در کشورهای پیشرفته بود کار خودرا آغازیدند . این یک روشنایی بود اما هنگامی که دکتر صدیق اعلم درس فقه را وارد درس مدرسه ها کرد / ۱۳۲۶/  زمینه ی مسجد دانشگاه هم آماده شد تا درسال ۱۳۴۵ گشایش یافت . با رویداد بهمن ۵۷ فاجعه برای دانش بیشتر رقم خورد ! نخست دو سال که  در دانشگاه ها را بستند  و سپس کشتار فرهنگی استاد دانشجو را زیر نام " انقلاب فرهنگی " در تاریخ رقم زدند ! و پس تر هر چه طلاب بود شدند استاد ! !! و چماق به دستان حکومتی هم دارای جواز ورود شدند آنهم بدون کنکور و شایدم بدون مدرک دبیرستانی ؟ !  به راستی به جای فروزانفرها ، پورداودها ،یار شاطرها ،  معین ها ، آریانپورها ، راسخ ها ، زریاب خویی ها ، شفیعی کدکنی ها و..... طلاب حوزه با عمامه یا بدون عمامه بر کرسی استادی نشستند این بزرگترین توهین به دانش بود  که در عصر پرشتاب امروزی روی داد ! فاجعه ....
این تراژدی پایان نیافت تبدیل به کمدی هم شد ! کمدی جانسوز !

"سعید حدادیان ملقب به «« حاج سعید »» از بزرگ مداحان کشور به سفارش ویژه ی وزیر علوم فناوری و تحقیقات' 'دولت جناب استاد دکتراحمدی نژاد !!! به عنوان استاد دانشگاه در دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران ندریس می کردند . نامبرده استاد درس «« سلسله مباحث نگاهی به دعا »» بودند که در طبقه ی سوم دانشکده ی ادبیات دانشگاه تهران << همان دانشکده ای که زریاب خوئی ها و ناتل خانلری ها و شفیعی کدکنی ها و ..... در آنجا تدریس می کردند . >> تشکیل می شد .!!!!  دریغ است ایران که ویران شود !
تورج پارسی
نهم مه دوهزار سیزده
دانش یعنی چرایی هر موضوع ! پیگیری روابط علت و معلول  و دین یعنی نپرسیدن ، بلکه پذیرفتن ! باور به یک قدرت بی چون چرا ناشناخته ! اطاعت کورکورانه آن هم به شکل توارثی !
دانش می گوید : ماده همیشه بوده و خواهد بود ، قدیم است و همیشگی
گفت این عالم " قدیم " و بی " کی " است
نیستش " بانی " و یا "بانی " وی است
اما دین همه چیز را  آفریده شده می داند تا مدعی گردد  پس  آفریننده ای هم هست .
 اگر دانش را بپذیریم دیگر نمی توان به " آفریننده " و نیروی " همه کاره ی قدرتمند  یا المذل/خوارکننده/The Dishonourer
 آری گفت ! چرا که دانش به توهمات آری نمی گوید !
و اما :
ساختن مسجد در دانشگاه یعنی تحمیل بیمارگونه ی دین بر دانش ! دو مقوله ی نا هم ساز ! در همین رابطه توجه را به نامه ی صادق هدایت جلب می کنم.
پاراگرافی ازنامه شماره ۳۳ هدایت به دکتر شهید نورایی
۲۹ سپتامبر ۱۹۴۷ / دوشنبه ۶ مهرماه ۱۳۲۶
و حالا که دکتر صدیق  برگشته شورای وحشتناکی از " آخوندها " تشکیل داده و معتقد است که در" تعلمیات دینی مدارس " مسامحه شده و باید جبران بشود .
دکتر ناصر پاکدامن  در حواشی کتاب می نویسد : از آغاز سال تحصیلی مهرماه ۱۳۲۶ " تعلمات دینی " در دبیرستان ها اجباری شد و درس " فقه  "وارد برنامه ی تحصیلی مدارس متوسطه گردید ...
با توجه به گفته عیسی صدیق در واقع  زمینه ی ساختن مسجد در دانشگاه هم کم کم بر زبان می افتد :
در تاریخ پانزدهم شهریور هزار سی سد و بیست هفت یعنی یازده ماه پس از اجباری شدن تعلیمات دینی " اعضای انجمن معارف اسلامی "  دانشجویان طی نامه ای رسمی از دانشگاه و " اولیای امور " تقاضا کرده‌اند که برای رعایت حال دانشجویان ‌‌‌، تصمیمی دربارة ساختمان یک مسجد آبرومند ‌‌‌، اتخاذ نمایند که دانشجویان بتوانند در آن‌جا به ‌ عبادت بپر د ازند‌‌‌ !!!
 سرانجام در تاریخ ۲۲ مهر ماه سال ۱۳۴۵ مسجد دانشگاه تهران افتتاح  شد. و اعضای انجمن معارف اسلامی !! نمازشان را در خانه نخواندند و در مسجد به جای آوردند ! و با رسیدن آخوند به قدرت تمام " دانشگاه مسجد " شد !!!
عیسا صدیق کیست ؟‌ این حضرت در ساال ۱۲۹۰ خورشیدی جز اولین گروه دانشجویی بود که به فرانسه فرستاده شد !!!!! البته ایشان را باید به قم یا نجف می فرستادند نه فرانسه !

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد